آنچه یافت می نشود،آنم آرزوست.

از درونم به بیرون می نگرم...

آنچه یافت می نشود،آنم آرزوست.

از درونم به بیرون می نگرم...

سلام خوش آمدید

۱۷ مطلب در فروردين ۱۳۹۴ ثبت شده است

خدایا مخلوقاتت را دوست دارم اما....

از تو میخواهم مرا یاری کنی که بی توقع دوست داشته باشم...

از تو میخواهم مرا یاری کنی که با قلبی بزرگ و روحی بلند به مخلوقاتت نگاه کنم...

از تو میخواهم مرا یاری کنی که برای رضایت تو خوبی کنم و بلند نظر باشم...

از تو میخواهم مرا یاری کنی که اگر تلخی دیدم راحت بگذرم...

از تو میخواهم مرا یاری کنی که اگر کم لطفی دیدم راحت بگذرم...

از تو میخواهم مرا یاری کنی که فقط تمثیلی از ویژگی های تو باشم...

از تو میخواهم مرا به اشرف مخلوقات بودن نزدیک کنی و برسانی به غایتی که برای خلق کردنم، داشتی و داری...

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

خدایا قلبم و روحم را بزرگ کن تا هرگز نشکند ، و بهم نریزد.

و یاریم نما تا همیشه تجلی خوبی های تو باشم پروردگار مهربانم...

میدانم که حواست به من هست و مرا تنها نمیگذاری... من نیز خودم ، قلبم و روح و جانم را به تو میسپارم...

خدایااااااااااااااااااااااااااااااااا برای همه چیز شکرت...لبخند

===========================================================

بَدِیعُ السَّمَواتِ وَالأَرْضِ وَإِذَا قَضى‏ أَمْراً فإِنّمَا یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ (سوره بقره / 117)

به تعبیر حضرت رضا علیه السلام : خداوند در کار خویش حتّى نیازمند گفتن کلمه "کُن" نیست، اراده‏ ى او همان وآفریدن همان.

همچنان که خداوند در یک آن می ‏آفریند، در مقام قهّاریّت نیز میتواند در یک آن همه چیز را از بین ببرد. چنانکه در آیه 19 سوره ابراهیم فرموده: «ان یشأ یذهبکم و یأت بخلق جدید» ایمان به چنین قدرتى، که وجود و عدم همه چیز بدست اوست، به انسان توانایى فوق ‏العاده میدهد و او را از یأس و ناامیدى باز میدارد.

"یادداشت های ناتمام ، الف - ر"

  • ۰ نظر
  • ۲۹ فروردين ۹۴ ، ۰۱:۱۶
  • الهام رضوانی گیل کلائی (اندیشه خلاق)

خدایا برای رضایتت گام برمیدارم... اما طاقتم کم است...

قلبم به خودش حق میدهد گاهی از عالم و آدم بگیرد... اما باز که یاد رضایتت می افتد میخندد...

میدانی خدا طاقت انسان کم است... طاقت من کم است...

خودم را به تو سپردم تا ساده نشکنم، ساده بهم نریزم، بزرگ باشم... کار سختی است... اما یاد رضایت تو که می افتم  میخندم...

خداجون راضی باش ازم... و قلبم را بزرگ کن... روحم را بزرگ کن...

همه امیدم تویی ولاغیر... خودم را بهت سپردم پروردگارم...

"یادداشت های ناتمام ، الف - ر"

  • ۰ نظر
  • ۲۷ فروردين ۹۴ ، ۱۲:۱۴
  • الهام رضوانی گیل کلائی (اندیشه خلاق)

باران دوباره ببار که اجابت را در تو می بینم وقتی از برخورد دو ابر ، گوهر بر سرم میبارد...

باران دوباره ببار که منتظر رنگین کمانم از تابش خورشید به قطره هایت...

باران دوباره ببار که جاری شود رود خشکیده بندگی ام...

باران دوباره ببار که آسمان دلم یاد بگیرد بعد هر باریدنی باید صاف بشود...

باران دوباره ببار که....

آنقدر ببار تا مرواید قطره بسازی برای انعکاس زیبایی...

و زلال بشود چشمانی که به فرود آمدنت از آسمان نگاه میکند...

و زلال بشود دلی که به نفوذت در زمین خیره میگردد...

باران فصل باریدن تمام شده.. اما همین که بی فصل بباری یعنی اجابت دعا...

باران ببار برای اجابتم نزد خدا...

باران دوباره ببار...

"یادداشت های ناتمام ، الف - ر"

  • ۰ نظر
  • ۲۶ فروردين ۹۴ ، ۰۱:۳۰
  • الهام رضوانی گیل کلائی (اندیشه خلاق)

وقتی قرار باشد خودت باشی با تمام صدایت ..

و با تک صدایی دوست داشتن، عشق و مهربانی و گذشت و ایثار و یک دنیا خوبی و تجلی صفات الهی داشته باشی..

باید یادت باشد که انعکاس صدایت نیاز به کوه دارد.

پس از دیگران کوه خوبی بساز... کوه هایی که منعکس کننده خواهند بود.

هیچ مخلوقی نیامده برای بدی کردن و تلخی..

مهربانی و خوبی ها انعکاسش خوبی خواهد بود اگر از مخاطبت کوهی با ارزش بسازی و خوبی ها و مهربانی هایش را ببینی.

"یادداشت های ناتمام ، الف - ر"

  • ۰ نظر
  • ۲۳ فروردين ۹۴ ، ۱۴:۰۵
  • الهام رضوانی گیل کلائی (اندیشه خلاق)

یک دوست عزیزی این فایل برام فرستاد.

حال عجیبی را در ادم ایجاد میکند.

خدایا آرامم کن.



دریافت
مدت زمان: 4 دقیقه 49 ثانیه

  • ۰ نظر
  • ۲۲ فروردين ۹۴ ، ۱۳:۱۶
  • الهام رضوانی گیل کلائی (اندیشه خلاق)

عمر میگذرد چه بخواهیم و چه نخواهیم.... گذر خصلت عمر است.

این روزها سفر می بینم از جنس آخرت..

سفری که تولدی دیگر است و در غفلت این میلاد ، فقط سوگ را ارج می نهیم..

مهربانان را میسپاریم به خاک سرد و یادمان میرود روزی ما هم منزلگاهی این چنین خواهیم داشت.

اشک را مهمان لحظه هایمان می کنیم، روزهایی که حسرت رفتگان را بر دل داریم...

از شوق زندگی دیگران شوقی نداریم و هرگز جریان اشک شوق را تجربه نمی کنیم. این بی انتها ترین تراژدی فصل زیستن بشریت است که ابزارها و احساس ها در جای خود نیستن..

ما هرگز برای ماندن ابدی خلق نشده ایم... ما برای ابدیت و زندگی در جاودانگی خلقت ، آفریده شدیم.

این جا سرزمین تجربه ها و امتحانات و صیقل یافتن جان و روح است... اینجا جایی برای خوش گذرانی بی معنای انسانی نیست...

اینجا خوش بودن در قالب جریان اتفاقات این دنیای گذراست.

ما برای رسیدن به جاودانگی باید گریز از خویش را در گذر از دنیا تجربه کنیم. (اسیر نفس نشدن)

غایت خلقت دیدار خالق است و سعادت یعنی قربة الی الله در دنیا...

ما کجای این دنیا و در کدام لحظه و اتفاق اصالت انسانیمان را جا گذاشته ایم که گرفتار مدار دائم التکرار دنیا شدیم.

دنیا محل گذار و گذر است... باقی را در یابیم و فانی را زندگی کنیم اما غرق و غافل نشویم.

===========================================

هر دمی گامی به سوی مردن است ... امتداد خویش را پیمودن است

لحظه را دریاب و بی تابی مکن ... بی قراری خویشتن آزردن است

                                                                شعر : زنده یاد محمد علی رضوانی

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

سفارش امیرالمؤمنین علی علیه السلام درباره ی مرگ چیست؟

امیر المؤمنین علی علیه‏ السلام

لابنهِ الحسنِ علیه‏ السلام:یا بُنیَّ ، أکثِرْ مِن ذِکرِ المَوتِ ، وذِکرِ ما تَهجُمُ علَیهِ وتُفضی بعدَ المَوتِ إلَیهِ ، حتّى یأتیَکَ وقد أخَذتَ مِنهُ حِذرَکَ وشَدَدتَ لَه أزرَکَ ، ولا یَأتیَکَ بَغتَةً فیَبهَرَکَ .

امام على علیه ‏السلام به فرزند بزرگوارش امام حسن علیه ‏السلام- : فرزندم ، بسیار به یاد مرگ باش و به یاد آنچه در آن افتى و پس از مرگ به سوى آن کشانده شوى ، تا آن گاه که بر تو درآید ، با تمام توان در برابرش آماده و کمر خود را براى آن بسته باشى ، نه آن که ناگهان بر تو در آید و نَفَست را ببُرد .

فی بحار الأنوار(77 / 205):«واجعله أمامک حیث (تراه حتّى) یأتیک وقد أخذت منه حذرک».نهج البلاغة:الکتاب 31 منتخب میزان الحکمة:518

"یادداشت های ناتمام ، الف - ر"

  • ۰ نظر
  • ۱۴ فروردين ۹۴ ، ۱۳:۰۸
  • الهام رضوانی گیل کلائی (اندیشه خلاق)

چقدر عمر خواهیم کرد که همه چیز را گذاشتیم برای فردا...

امروز مگر فردای دیروز شما نیست؟ و فردا چه تفاوتی با امروز دارد؟ و چه تضمینی برای آمدن؟

قرار با خدا دارید همین امروز شروع کنید.

حساب و کتاب در دنیا دارید همین امروز انجام بدید.

قرار است به شخصی بگویید دوستش دارید همین امروز بگویید.

میخواهید به عزیزی سر بزنید همین امروز.

میخواهید هدیه ای بدهید همین امروز.

قلب شخصی را شکستید عذرخواستن را همین امروز انجام بدهید.

راهی را به اشتباه میروید ، همین امروز تغییر مسیر بدهید.

تاکنون بی اندیشه و تدبر زندگی کردین امروز را تدبیر کنید.

بی اعتنا بودید به اطراف ، امروز توجه کنید.

عشق ورزیدن یادتان رفت امروز شروع کنید.

کتابی قرار است بخوانید امروز استارت بزنید.

برای پدر و مادر کاری نکردید حتی اندازه یک محبت ساده، امروز انجام بدید حتی اگر در قید حیات نیستن امروز به نیتشان دو رکعت نماز بخوانید.

برای همسر و فرزندانتان باید کاری میکردید و نکردید امروز شروع کنید.

برای آینده کاری و تحصیلی خود قراره برنامه ریزی کنید ، مقدمه ای فراهم کنید ، و..... امروز شروع کنید.

به عیادت بیماری نرفتید امروز بروید.

به عزیزی خیلی وقت سر نزدید امروز وقتش شده است.

با خدا خلف وعده بسیار داشتید امروز شروع کنید و به وعده ها عمل کنید.

..........................................

امروز امروز امروز امروز امروز امروز را در یابید.

به امید فردا امروز را از دست ندهید ، چرا که فردا حتی اگر هم بیاید حسرت روز گذشته را خواهید خورد.

هر روز را با حسرت دیروز و امید فردا میگذرانید بدون توجه به این که :

امروز "فردا میشود تبدیل به دیروز" و "دیروز منتظرش بودید به اسم فردا"

امروز را قدر بدانید.

----------------------------------------------------------------------------------------------------

قالَ علی علیه السلام : ما مِنْ یَوْم یَمُرُّ عَلَى ابْنِ آدَم إلاّ قالَ لَهُ ذلِکَ الْیَوْمُ: یَابْنَ آدَم أنَا یَوُمٌ جَدیدٌ وَ أناَ عَلَیْکَ شَهیدٌ.

فَقُلْ فیَّ خَیْراً، وَ اعْمَلْ فیَّ خَیْرَاً، أشْهَدُ لَکَ بِهِ فِى الْقِیامَةِ، فَإنَّکَ لَنْ تَرانى بَعْدَهُ أبَداً.

أمالى صدوق: ص 95، بحارالأنوار: ج 68، ص 181، ح 35.

فرمود: هر روزى که بر انسان وارد شود، گوید: من روز جدیدى هستم، من بر اعمال و گفتار تو شاهد مى باشم. سعى کن سخن خوب و مفید بگوئى، کار خوب و نیک انجام دهى. من در روز قیامت شاهد اعمال و گفتار تو خواهم بود. و بدان امروز که پایان یابد دیگر مرا نخواهى دید و قابل جبران نیست.

======================================================================

"یادداشت های ناتمام ، الف - ر"

  • ۱ نظر
  • ۱۲ فروردين ۹۴ ، ۱۳:۱۲
  • الهام رضوانی گیل کلائی (اندیشه خلاق)

گروه کُر مدرسه ای برای اجرای کنسرت در مرکز شهر آماده شده بود. هوا خیلی سرد بود. چند ساعتی در آن هوا منتظر ماندند. مردم جمع شده بودند. رهبر ارکستر برای رهبری گروه در جای خود مستقر شد. در این میان یکی از اعضای گروه با خود چنین گفت : "در این سرما نمی توانم آواز بخوانم. پنجاه نفر در گروه وجود دارد، اگر فقط دهانم را باز و بسته کنم، کسی متوجه نمی شود."

.... و رهبر ارکستر کارش را شروع کرد. اما صدایی نشنید. چون آن روز همه مثل هم فکر کرده بودند : "اگر من نخوانم چه می شود؟"

==========================================================================

نکته 1 : اگر من نخوانم چه می شود؟ این بزرگ ترین تحقیری است که یک انسان می تواند در حق خودش انجام دهد. در حقیقت معنی اش این است که : "من هیچ ارزشی ندارم." وجود هر شخص برای این دنیا ضروری است وگرنه ما اینجا نبودیم. بود و نبود ما برای این عالم مهم است و اثرگذار.

نکته 2 : هر روز از خود سوال کنید اگر همه مردم شهرتان، کشورتان و همه مردم دنیا مثل شما فکر کنند ما چگونه دنیایی خواهیم داشت، چگونه کشوری و چگونه شهری؟

ًًًٌ

  • ۰ نظر
  • ۱۱ فروردين ۹۴ ، ۱۴:۳۲
  • الهام رضوانی گیل کلائی (اندیشه خلاق)

اگر تا قیامت عذابم کنی

از آن به که یکدم جوابم کنی

من آن خار راهم که خواهم چو گل

بجوشانی آنگه گلابم کنی

به سوزی که بر سینه ام داده ای

چنان آتشم زن که آبم کنی

دلم  همچو جامی سر دست تو است

بگردان که مست و خرابم کنی

من آن آب تلخ گِل آلوده ام

تو خود می توانی شرابم کنی

زبند هواها نجاتم ببخش

که در بندگی انتخابم کنی

----------------------------------------

بسوزان بسوزان به بادم بده

مبادا به هجران عذابم کنی

کم از ذّره ام بر تو آسان بود

که با یک نگه آفتابم کنی

بر آرم سر از بام هستی اگر

تراب ره بو ترابم کنی


دریافت

  • ۰ نظر
  • ۱۱ فروردين ۹۴ ، ۰۳:۴۱
  • الهام رضوانی گیل کلائی (اندیشه خلاق)

کاش می توانستم

دلتنگی های نبودنت را شماره کنم

مانند عیدی های کودکی هایم

و صدای مادر را بشنوم:

"آنقدر نشمار... کم می شود!!" 

و من باور کنم

و باز دلتنگی هایم را شماره کنم تا کم شود...

کاش باور کنم.

  • ۱ نظر
  • ۰۹ فروردين ۹۴ ، ۱۴:۴۴
  • الهام رضوانی گیل کلائی (اندیشه خلاق)
آنچه یافت می نشود،آنم آرزوست.

مومن به آنچه خدایم می گوید....

سلام به همه دوستان بزرگوار

سالها قبل نوشتن در این وبلاگ را شروع کردم. قطعا ایرادتی داره، نوشته ها پخته نیست و بعضی چیزا ممکن دیدگاه صد در صدی این روزای من نباشه.. اما ترجیح میدم فعلا همینجا ثبت باشه.. 1402.04.21

آدرس ایمیل ویژه خوانندگان وبلاگ :
andishekhalagh128@Gmail.com


"سپاس از همراهی شما"

آخرین نظرات