چیده مان واژه 5
فصل فصل شکفتن اقاقی ها بود و التماس چشمانت چه غوغا میکرد...
خیره بودم به نگاه مهربانت و التماس عاشقانه ای به روزی که باشی برای نیست های من...
افق خیره کننده ترین نقطه دید من از کرامت تو بود...
و خطی ممتد که نگاهم را به نگاهت اتصال میداد...
عبور ثانیه ای از بودن تو بود... و جاودانه ماندن در جانم اتفاق همیشه من بود...
کنارم باش لحظه به لحظه... که تنفسم عمیق باشد و ممتد .. و زندگی جریان بی توقف برای هر دوی ما...
امروز تو را دوباره در خودم متولد می بینم و من بزرگترین شگفتی عالم خواهم بود وقتی تو میلادت در من باشد...
حدیث عشق باشد و فرجام نکو برای ما...
حدیث دوست داشتن و فرجام نیکو برای ما...
حدیث زندگی...
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت : باشد تمام عمرم حاصل عاشقانه هایم...
"یادداشت های ناتمام ، الف - ر"