زبان عشق - هدیه دادن - (3)
"خرس های پشمالو بریجیت" (ادامه)
"پافشاری روی این که بریجیت اون خرسارو دور بندازه مثل اینه که اصرار کنی اون به عشق مادر،پدر،خاله ها و عمه ها،دایی ها و عموها و برادر کوچکترش لگد بزنه. مثل این که کسی از تو بخواد با بی احترامی با پدر و مادر خودت و سایر افراد مهم زندگیت حرف بزنی. این توقع زیادی یه. در واقع تو نمی خوای با دختری ازدواج کنی که به عشق والدین و بستگانش پشت می کنه."
"می بینی کریس، این خرسا نیستن که بریجیت بهشون وابسته اس،بلکه عشقی است که در وجود خرسا نهفته اس. والدین او به همین راحتی می تونستن هر سال به اون خرگوش پشمالو یا قورباغه بدن." کریس گفت: وای چقدر خوشحالم که به اون مار ندادن.
گفتم :"خرسای پشمالو خیلی بهترن" .... کریس لبخند زنان گفت: " آره،کم کم دارم عاشق خرسا میشم."
"حالا لطفا" از حرفای من اینو برداشت نکن که هر سال در سالگرد ازدواج تون باید یه خرس پشمالو به اون بدی. یه خرس پشمالو از طرف تو احتمالا" کافیه. بعد می تونی هدایای دیگری به اون بدی. حرف من فقط اینه که دریافت هدایا برای بریجیت خیلی مهمه. این زبان اصلی عشق اونه. هر هدیه ای به اون میگه "اون به فکر من بوده. اون دوستم داره.".... بعد به کریس یادآور شدم که هدایا الزاما" نباید گران قیمت باشند، یک شاخه گل رز یا آب نبات مورد علاقه ی او هم می تواند موثر واقع بشود.
کریس گفت: "من هیچ وقت هدیه دهنده ی خوبی نبوده ام. واقعا" برای من هدیه چندان مهم نبوده."
گفتم:"خب، مدتی وقت می بره تا صحبت به این زبان عشق رو یاد بگیری، اما اگه می خوای رابطه ات با بریجیت شکوفا بشه این کار اساسی یه.
همه ی ما وقتی احساس کنیم دوستمون دارن شکوفا می شیم و وقتی احساس کنیم دوستمون ندارن پژمرده میشیم.
ادامه دارد....
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پنج زبان عشق مجردها - صفحه 67 و 68 - نویسنده : گری چاپمن - ترجمه : سیمین موحد