چیده مان واژه 26
چهارشنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۴، ۰۱:۳۰ ق.ظ
باران دوباره ببار که اجابت را در تو می بینم وقتی از برخورد دو ابر ، گوهر بر سرم میبارد...
باران دوباره ببار که منتظر رنگین کمانم از تابش خورشید به قطره هایت...
باران دوباره ببار که جاری شود رود خشکیده بندگی ام...
باران دوباره ببار که آسمان دلم یاد بگیرد بعد هر باریدنی باید صاف بشود...
باران دوباره ببار که....
آنقدر ببار تا مرواید قطره بسازی برای انعکاس زیبایی...
و زلال بشود چشمانی که به فرود آمدنت از آسمان نگاه میکند...
و زلال بشود دلی که به نفوذت در زمین خیره میگردد...
باران فصل باریدن تمام شده.. اما همین که بی فصل بباری یعنی اجابت دعا...
باران ببار برای اجابتم نزد خدا...
باران دوباره ببار...
"یادداشت های ناتمام ، الف - ر"