دیشب باران بارید و باز من واژه چیدم - چیده مان واژه 58
دوشنبه, ۳ آبان ۱۳۹۵، ۰۸:۲۶ ب.ظ
وقتی باران می بارد حس می کنم مدام بر زمین می کوبی که بیدارمان کنی.. تو قطره ها را به زمین میزنی که ما بیدار شویم.. از آسمانت میبارن بر زمین ما.. و بی منت و بی آنکه ما را از خود دور بدانن نوازشمان می کنن.. قلقلک های باران را تاکنون حس کرده اید :) می خواهد بخندیم و او ببارد و بشوید و ببرد.. غم ها را، دلتنگی ها را، غصه ها را... ببارد و بشوید و برود جایی دیگر و دوباره همین تکرار... باران این بار که خواستی بباری بیشتر سمت من باش هم شستن نیاز دارم هم به قلقلک هایت.. من به نشانک های لبخند خدا روی چهره ام محتاجم.. از آسمان میایی و آسمانیم میکنی.. دلم تنگ میشود و فصلی که تو بیشتر بیایی را همیشه دعوت می کنم... رحمتی از سوی خدا ، باران می بارد و من خیس شده ام و دوباره لبخند و قلقلک و نگاه خدا و آرامش :)
سوم آبان ۱۳۹۵ .. باران می بارد و دلم...