چیده مان واژه 71- بهتر بنگریم...
چهارشنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۶، ۱۱:۳۰ ق.ظ
زنی چادری به کمرش بسته و به سرعت خیابان را طی می کند...
سلام مادر.. اجازه هست تا جایی که هم مسیر هستیم باهم برویم؟
مادر: نه
من که اینگونه ضایع نشده بودم :)) گفتم چشم و سرعتم را کم کردم و او رفت..
آرام تر گام برداشتم و نگاهش کردم.. سریع میرفت با گام هایی بلند.. یا دیرش شده بود یا عادت کرده بود تند برود
هرچه بود احساس میکنم به کمرش موتور سرعت بسته بود که اینگونه سریع میرفت.. اینگونه قدرتمند...
دغدغه داشت و تلاش میکرد تند برود.. سریع و بی واهمه از شهر..
زن ها و مردهای این شهر بسیار قدرتمند هستن که نه کلاس را پیرو هستن و نه تیپ و ظاهر را دغدغه دارند.. فقط به فکر خودشان هستن.. و خود را جستجو می کنند.
تصور اینکه روزی من هم چادر به کمر ببندم خنده دار است.. اما دوست دارم روزی قدرت کافی داشته باشم که بیش از این خود خودم باشم..
"یادداشت های ناتمام، الف - ر"