آنچه یافت می نشود،آنم آرزوست.

از درونم به بیرون می نگرم...

آنچه یافت می نشود،آنم آرزوست.

از درونم به بیرون می نگرم...

سلام خوش آمدید

۲۰۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «الهام رضوانی گیل کلائی» ثبت شده است

توی دنیا یک سری آدم هست که برای داشتنشون باید از خیلی چیزا بگذری تا نگهشون داری.. این که ارزش این گذشتن ها رو دارن یا ندارن خودشون با رفتار و عملکردشان و با گذشتن هایی که خواهند داشت، نشان خواهند داد.

برای بعضی از آدمها نباید گذشت و برای بعضی باید خیلی گذشت کرد.

و همین تشخیص اینکه باید کدام را انتخاب کرد به دو بعد منطقی و احساسی مرتبط میشود.

و دوباره تشخیص اینکه از کدوم بعد باید در کدام موقعیت استفاده کرد و مشورت گرفت هم خیلی مهم هستش.

خب اینا یک سری کلیات دیدگاهی هستش..

اما حرف توی گذشت هست... وقتی آدمهایی توی زندگی هامون هستن و این گذشت برامون دارن چقدر براشون ما هم اهل گذشتن هستیم؟

آدمهایی که دوستمون دارن و برامون وقت میذارن.. مثل پدر و مادر ، مثل همسر ، مثل فرزند ، مثل دوست ، مثل معلم ، استاد ، و و و....

آدمهایی که صادق هستن با ما.. در تمام تلخی ها و نامهربانی های ما شیرینن و مهربان .. ما چقدر برایشان اهل گذشت هستیم؟

دنیا خیلی خیلی زود قطار عمر ما را به نقطه ی پایان مسیر میرساند و باید پیاده بشویم.. همه خوبان خویش را دوست داشته باشیم.. برایشان گذشت داشته باشیم.. مهربانی کنیم... و مراقب قلبشان باشیم..

شکستن قلب هایی که پر از مهربانی و عشق هستن جفای بزرگی است که انتهایش خوب نیست... مطمئنا" او چون مهربان است همان گذشت را خواهد داشت.. اما ما شرمنده وجدان خود خواهیم شد و این تلخ خواهد بود.

انسان های مهربان را مهربانانه دوست داشته باشیم و برایشان وقت بگذاریم و گذشت را معنا کنیم.

"یادداشت های ناتمام ، الف - ر"

---------------------------------------------------------

پی نوشت: من آدمها را حتی اسیر وجدانشان هم نمیکنم، اما شکستن زیاد دیدم فقط امیدوارم شکسته نشوند و تجربه نکنن. (خدا در همه شرایط هست بخاطر خود خدای رحمان و رحیم گذشت را هر روز مشق میکنم.)

  • ۱ نظر
  • ۱۵ اسفند ۹۴ ، ۲۰:۲۱
  • الهام رضوانی گیل کلائی (اندیشه خلاق)

فرج الله سلحشور که خدایش بیامرزاد... در دیدار آقای خامنه ای گفته اند 12 قسمت از نگارش متن فیلم حضرت موسی مانده است.. و بغض میکند... و دلیل بغضش را میگوید : میترسم نتوانم تمامش کنم... که عمرش کفاف نداد.

چقدر خوب است که تا لحظات آخر هدف داشته باشی... رسالتت را بدانی و مهمتر از همه دغدغه مدار باشی...

مرحوم فرج الله سلحشور را در تیتراژ فیلم ها و در گزارش های خبری میشناسم نه بیشتر.... اما با شنیدن چندباره این حرفش که در خط اول نقل کردم، به خودم نهیب میزنم...

نهیب میزنم که چقدر دغدغه دینم و رسالتم را دارم.. چقدر در خوب بودنم و خوب زیستنم کوشا بودم...

چقدر در احترام گذاشتنم ، در ادبیاتم ، در نگاهم ، در کلامم ، در دوست داشتنم ، در مهربان بودنم ، در هر لحظه و هر عملی که میدانم آخرتی برایش تعریف شده... چقدر امروز درست رفتار کردم...

چقدر برای آینده ام تعریف دارم... و آیا منم بغض میکنم از دغدغه ها و رسالت های الهی ام که به آنها تحقق ببخشم و عمرم کفاف بدهد...

خلاصه اینکه درس گرفته ام... و پروردگار مهربان بیامرزد تمام کسانی را که در هر صورتی و در هر شرایطی برکتی شده اند برای ما...

"یادداشت های ناتمام ، الف - ر"

  • ۰ نظر
  • ۰۹ اسفند ۹۴ ، ۰۱:۱۹
  • الهام رضوانی گیل کلائی (اندیشه خلاق)

کربلا شهریست اى دل شهریارش زینب است
اعتبارش از حسین و اقتدارش زینب است

نام زینب با حسین حک گشته در ایوان دل
دل که شد بیت الحسین نقش ونگارش زینب است

شیعه دارد در دلش یکتا کتاب قیمتی
ناشرش باشد حسین ، آموزگارش زینب است

هرکه نازد بر کسی زینب بنازد بر حسین
جان زهرا این حسین دار و ندارش زینب است ...

  • الهام رضوانی گیل کلائی (اندیشه خلاق)

در این شهر بخت خویش چه با لبخند چه با اشک عمر میگذرد...

نه دریایی است طغیان گر و نه رودی جاری و رونده...

عمر قطره ای است بی قرار وصال...

عمر سفری است برای رسیدن به مقصد ...

و مسافرانش روح و جسم...

با همه مانع ها و گذرها عمر میگذرد ...

و ما در این سفر پر فراز و نشیب به مقصدی خواهیم رسید...

اما آیا سر منزل مقصود در همین طی طریق ما هست یا نه؟

باید سفر کرد و خود را به مقصدی رساند که برای رسیدن به آن آماده ای...

کوله ات را پر کن از هر آنچه که در مقصد برایت آرامش می آورد..

سفر باید کرد... و به مقصد اندیشید... ما مسافران دائم السفر هستیم..

سفر از تلخی به خوشی ها...

از رنج ها به شادی ها...

از تنهایی ها به وصال...

ما خواهیم رسید... و مقصد برای ما تزیین میشود...

این که در آن مقصد لبخند ببینیم یا چهره ای فروگرفته... کوله بار ماست که مشخص می کند...

سفر باید کرد....

"یادداشت های ناتمام ، الف - ر"

  • الهام رضوانی گیل کلائی (اندیشه خلاق)

پنج شنبه که میرسد دلت که میگیرد میروی سراغ سنگ های سرد اما همیشگی...

میروی سراغ دلهای خفته در خاک...

میروی سراغ کسانی که میدانی سکوت کرده اند تا تو را بشنوند...

این فقط برای جمعه ها نیست... هر وقت خسته که میشوی هم میروی سراغشان...

نمیدانم یاد آخرت است که دل را آرام می کند... یا بودن سکوتی که برای شنیدن تو تمام قد سکوت کرده است... هر چه هست آرامشی است وصف ناشدنی...

وقتی هستیم گوش هایی نداریم برای شنیدن دلهایی که سکوت کرده اند...

همهمه دنیا گوش هایمان را کر کرده است و صدای دل را نمی شنویم...

آنها که سفر کردند نمیدانم دور و برشان سکوت است یا صدا... ولی شنوای خوبی شده اند...

می شنوند... تسکینت می دهند... و دردت را از تو می گیرند و میروند... با خود به کجا می برند نمیدانم اما با کوله ای پر از سکوت و درمان برمیگردند...

همه چیز حول محور سکوت است اما تو درمان شده باز میگردی...

این روزها زیاد به درمان شدن نیاز دارم... تمرین سکوت کرده ام... اما هنوز درد میکند جای حرف های نزده... جای حرفهای خورده شده...

مهربانی که سالهاست در سفری، درمانم کن...

درمانم کن ای سراسر سکوت و آرامش...

"یادداشت های ناتمام ، الف - ر"

  • الهام رضوانی گیل کلائی (اندیشه خلاق)

یک وقتایی آدم از زندگیش خاطره میسازه و برای دیگران تعریف میکنه...

دیگرانی که به هر دلیلی دوست داری لحظه ها رو در کنارشون با بیان خاطره بگذرونی...

ولی باید به خودمون بگیم بهتر نیست این لحظه رو در کنار اونها با خاطره سازی بگذرونیم؟ لحظه های خوبی خلق کنیم و از بودن در کنارشون احساس خوبی کسب کنیم و برای خودمون توی خلوت هامون خاطره این لحظه های خوب بگیم و چندین برابر انرژی بگیریم و شارژ بشیم...

عمر به قدری نیست که ما فکر میکنیم و گذر ایام به سرعتی است که در تصور ما نیست...

آدمهایی که توی زندگی ما هستن و برامون مهم هستن رو بهشون ارزش بدیم و درکشون کنیم...

آدمهایی که با هر اندازه ارادت لحظه هاشون با ما تقسیم میکنن رو بهشون ارزش بدیم و لحظه هاشون دریابیم..

با آدمهایی که برای ما هستن، توی هر شرایط با همون ارزش باهاشون برخورد کنیم...

معیار ارزشمندی آدمها برامون متغیر نباشه که با هر اتفاقی افول پیدا کنه...

کسانی که صادقانه دوستمان دارند را با کم لطفی بدرقه نکنیم... و نشکنیم کسانی را که قلبا" میدانیم خوبن و دوستمان دارند و دوستشان داریم و حضورشان برای ما ارزشمند است...

عمر طولانی نیست... اما ما طولانی مهربانی کنیم..

"یادداشت های ناتمام ، الف - ر"

  • الهام رضوانی گیل کلائی (اندیشه خلاق)

چیزی در تو مرا به دلدادگی می برد
آن سان که گل ها با کمند عطرها  
پروانه ها را به دام می کشند.
چیزی در تو مرا به احساس عاشقانه می برد
آن سان که برکه ها ترانه ی رنگین کمان ها را
با لحن لالایی برای ماه می خوانند
چیزی در تو مرا به جاهایی می برد
 که هرگز نرفته ام
به سلام اولین گل سرخ
به حضور سبز دستانت

چیزی در تو دنیا را خالی می کند
تا تو تنها اویِ من باشی.

"پرویز صادقی"

  • الهام رضوانی گیل کلائی (اندیشه خلاق)

فصل امتحانات و جماعتی جزوه و کتاب به دست و سخت مشغول مطالعه...

امتحاناتی که تاریخش از پیش مشخص است و قبل آن کلی استاد آموزش می دهد.... باز از پیش میدانیم که کجای داستان هستیم و با چه نمره ای درس را میگذرانیم...

این دنیا درس زندگی داریم... درسی که در آن باید امتحان محبت، عشق، ایمان، ایثار، دوست داشتن، و .... را پس بدهیم...

خدای ما مهربان است ... مهربان باشیم با هر کسی که اندک محبت و ارادتی به ما دارد...

در امتحانات خدا با کتاب زندگی که برایمان فرستاده و اساتید عالیقدری که برایمان قرار داده قبول خواهیم بود، اگر خوب بخوانیم و عامل باشیم.

"نمره هایتان الف"

"یادداشت های ناتمام ، الف - ر"

--------------------------------------------------------------

پی نوشت : گاهی باید برای خودم بنویسم... اگر با من یکی هستی بخوان...

  • الهام رضوانی گیل کلائی (اندیشه خلاق)

همیشه آدمها پشت محبت هایشان صادق هستن...

ساده و صمیمانه تر از آنچه که فکر کنی دوستت دارن...

اما اینکه از آنها بخواهی آزرده نشوند.. دلشان نگیرد.. گریه نکنن.. قهقهه نزنن.. و ... انصاف نیست...

آنها را میخواهیم داشته باشیم که همیشه باشن.. پس از بودنشان ربات نسازیم.. بگذارید با احساس هایشان بودنشان را اثبات کنند...

آنقدر دوست داشتن و محبت شیرین است که به هر بهانه متوسل باید شد تا محبت کرد.

من میدانم که غافلم و آنگونه که باید باشم نیستم.. اما پشت محبت هایم صادقم...

برای در کنار هم چیدن کلمات کم آورده ام ... چون حرفهای ذهنم درهم شده است...

یک جمله برای تو فقط : تسبیح سجاده ام بگیر و برایم ذکر بگو و من با انگشتانم تعداد استغفارم را میشمارم...

دستم بگیر یا کریم و مرا در ایاک نعبد به نهایت برسان...

"یادداشت های ناتمام ، الف - ر"

--------------------------------------------------------------

پی نوشت : گاهی باید برای خودم بنویسم... اگر با من یکی هستی بخوان... حواسم به تو هست...

  • الهام رضوانی گیل کلائی (اندیشه خلاق)

روزهایی که برای دلم مینویسم میخواهم شادترین دل را داشته باشم که انتهایش شکرت کنم... اما وقتی دل گیرم بیشتر مینویسم...

خوشحالم که توی هر حالت شادی و ناراحتی مینویسم...و میدانم که تو هستی و امید اول و آخر من خواهی بود...

گاهی دنیا با همه عظمتش تنگ میشود برای بودنم... احساس خفگی میکنم و اگر فکر به عظمت تو نباشد زودتر از آنکه فکر میکنم، خواهم مرد...

مرگ ... آرامشی دارد که دوست دارم زود تجربه اش کنم...

کلماتم کم آمده ... بگذار وقتی دیگر حرفها دارم با تو ... حرفهایم را ناگفته میشنوی، اما بگذار روزی برایت بنویسم تا تهی شوم از آنچه که حالم را ناخوب میکند...

منتظرم باش...

"یادداشت های ناتمام ، الف - ر"

--------------------------------------------------------------

پی نوشت : گاهی باید برای خودم بنویسم... اگر با من یکی هستی بخوان...

  • الهام رضوانی گیل کلائی (اندیشه خلاق)
آنچه یافت می نشود،آنم آرزوست.

مومن به آنچه خدایم می گوید....

سلام به همه دوستان بزرگوار

سالها قبل نوشتن در این وبلاگ را شروع کردم. قطعا ایرادتی داره، نوشته ها پخته نیست و بعضی چیزا ممکن دیدگاه صد در صدی این روزای من نباشه.. اما ترجیح میدم فعلا همینجا ثبت باشه.. 1402.04.21

آدرس ایمیل ویژه خوانندگان وبلاگ :
andishekhalagh128@Gmail.com


"سپاس از همراهی شما"

آخرین نظرات