بایددست به عمل زد. بی داوری درباره خوب و بد آن. باید دوست داشت و از خیر وشر آن دغدغه ای به خود راه نداد.ناتانائیل ... من به تو شور و شوق خواهمآموخت.
ناتانائیل،دوست دارم به تو مسرتی ببخشم که تاکنون کسی دیگر به تو نبخشیده باشد. درحالی که خود مالک این مسرتم، نمی دانم آن را چگونه به تو بدهم. دلم می خواهدبا صمیمیتی خطابت کنم که تاکنون کس دیگری نکرده باشد. دلم می خواهد شبهنگام، آن زمان که کتابهای بسیاری را پیاپی باز می کنی و می بندی و در هر یکاز آنها چیزی بیش از آنچه تاکنون بر تو آشکار کرده است می جویی، در لحظه ایاز راه برسم که هنوز در انتظاری. در لحظه ای که شور و شوقت اندک اندک ازاینکه تکیه گاهی ندارد به اندوه تبدیل می شود.
من تنها برای تو می نویسم... تنها به خاطر این لحظه هاست که برایت می نویسمو زندگی ما در برابرمان، همچون جامی پر از آب سرد و گواراست. جامی مرطوب که بیماری تبدار آن را به دست می گیرد.
این روزها فراوان می بینم که فضای مجازی از فیس بوک گرفته تا هر فضای مجازی دیگر که به واسطه پیشرفت در تکنولوژی و افزایش گستره ی ارتباطات ، مورد بهره برداری قرار می گیرد. اما این فضاها به تمثیل همان دریاست.
دریایی که آبش را نمی توان برای حیات در شرایط حتی بی آبی استفاده کنی و باید به آب شیرین درون کشتی زندگیت اکتفا کنی و قناعت داشته باشی و نگهداریش کنی.
شاید گذر از دریا نیز بخشی از مسیر زندگی هر یک از ما باشد اما حیات انسانی ما در درون کشتی است و باید از آب ، این مایه حیات، درون ظرف زندگیمان هم نگهداری کنیم و هم بهره لازم را ببریم تا ان شالله به سر منزل مقصود برسیم و اگر در این بین نباشند کسانی که تلنگرهای خوب و به موقع بزنند ممکن است یا غرق در این دریا بشویم یا از آب شور آن بخوریم و حیات را بدرود بگوییم.
(آب : مهربانی ، مودت و هر آنچه که لازمه حیات روحی هریک از ماست اگر در شرایط نامطلوب و نامانوس دریافت شود حکایت آب شور دریا میشود.
همه ی ما در نگاهی دیگر در واقع قطره های این دریای عظیم هستیم که هریک خود نیز کشتی هایی داریم با آب شیرین درون کشتی ..
ضمن مراقبت از خویش بهتر است تلاش نماییم تا دریای آرام را با بی مبالاتی خویش مواج نسازیم و برای کشتی های شناور در این دریا زمینه غرق شدن را فراهم ننماییم.
قطره هایی باشیم بدون ایجاد موج هولناک در دریا .. و بدون خطر برای کشتی های دیگران... و کشتی های خود را نیز مراقبت کنیم و به جان مایه های درونی خویش توجه وافر داشته باشیم و به بیانی دیگر به آب شیرین درون کشتی زندگیمان برای حیات خویش اکتفا کنیم و قناعت نمائیم.
شاید کمی مفهوم در واژگان پنهان شده باشد اما فقط کافی است یک بار خودمان را درون یک کشتی ببینیم که در اقیانوسی قرار داریم و به سمت مقصدی معلوم حرکت می کنیم... و برای حفظ حیات تا رسیدن به مقصد، آب شیرین در منبع کشتی ذخیره داریم.
یادداشت الهام گرفته : از یک بخش کوتاهی از فیلم راه آبی ابریشم که از قسمت به قسمت آن میشود الهام گرفت و سطرها نوشت- و مواجهه با تظاهر در بعضی از فضاهای مجازی... که جریان روان این فضا را مواج میکند ..
خیلیا متوسل شدن و حاجاتشون به واسطه ی شما به پروردگار گفتن... شما را به حق باب الحوائج جواد الائمه قسم ، هیچ بنده ای ناامید از خوان کرامت شما و عنایت پروردگار برنگردد... شما خاندان جود و کرم هستین...
خدایا توکل به تو... توسل به برترین مخلوقاتت " ائمه اطهار علیهم السلام"..
به ویژه در این شب با عظمت توسل به بارگاه ملکوتی حضرت رضا که به نور حضور جوادالائمه نورباران است....
تا میخواهی بد بشوی با عالم و آدم ... یادت میفتد مگر چند سال زنده ای که بخواهی به تلخی بگذرانی...
قرار نیست که باب دل من زندگی بگذرد... خدایم که راضی باشد کفایت میکند... چون میدانم که او اگر راضی باشد هم من را قانع میکند و هم آرام... خدا خوب با مدل من و خلق و خوی من آشناست...
بقیه حرف را نقطه چین میگذارم..........................................................
خود خدا میداند حال این روزها را و حال تمام لحظه هایمان را... سپردم به خودت خدا تمام نامهربونی ها، تمام کم لطفی ها، تمام تلخی ها، تمام تمام تمام رفتارهایی که مخلوقاتت با من دارن... بنده های خودت هستن بهتر دلیلشان را میدانی ... فقط امیدوارم اونها هم یادشان باشد خدایی هست و همیشه چرخ زندگی بر روی یک چرخ نمیچرخد...
پی نوشت 1 : فراموشی نعمت بزرگی است... اما لطفا انسانیت خرج بدهید قلب دیگران را نشکنید و بی دلیل وارد قلب کسی نشوید وقتی قصد رفتن دارید، وقتی تکلیفتان با خودتان روشن نیست.
پی نوشت 2 :برداشت آزاد - مخاطب خاصی ندارد. هر کدوم از ماها ممکن تجربه کرده باشیم و با ورود آدمهایی در زندگیمان مواجه شده باشیم که خودشان تکلیفشان با خودشان مشخص نیست، فقط دنبال جلب اعتماد هستن و متاسفانه بعد کسب اعتماد میدان را خالی میکنن... انصاف گاهی بد نیست.
روزى یکى از یاران درس ، مصرانه و عاجزانه از حضرت استاد حسن زاده آملى تقاضا کردند که: حضرت آقا عنایتى بفرمایید ذکرى ، دعایى ، چیزى بفرمایید، بلکه از این گرفتارى روحى نجات پیدا کنم ، خیلى گرفته و در قبض هستم . حضرت استاد (دام عزه ) که تا آخر لحظه سر به زیر انداخته بودند و در سکوتى پر معنى و مراقبه اى ملکوتى به سر مى بردند سر را بلند کرده و فرمودند: آقا جان ! من هم گرفتارم ، من هم از شما بدترم !!!
چند لحظه اى درنگ فرمودند و ادامه دادند: دو مطلب به شما عرض مى کنم ، یقینا اثر دارد به شرط اینکه اقلا یک اربعین (40 روز) بر آن مداومت داشته باشید.
1- ذکر شریف یا حى یا قیوم یا من لا اله الا انت که گفته اند، اکثار در آن سبب حیات و زیادت عقل مى شود و مجرب هم است .
2- سوره غنى (واقعه ) را بخوانید تا غنى در علم و بعدا هم چیزهاى دیگرى شوید چون روایت شده که : ابن مسعود از پیامبر (صلى الله علیه و آله ) نقل کرده که ، از پیامبر (صلى الله علیه و آله ) شنیدم که فرمود: هر کس سوره واقعه را هر شب بخواند هیچ گاه محتاج نمى شود.
وقتی مدد از خدا میخواهیم بی چون و چرا باشد - هیچ کار خدا بی حکمت نیست.
روزی دهقانی مقداری گندم در دامن لباس پیرمرد فقیری ریخت پیرمرد خوشحال شد و گوشه های دامن را گره زد و رفت. درراه با پروردگار سخن می گفت: ( ای گشاینده گره های ناگشوده، عنایتی فرما و گره ای از گره های زندگی ما بگشای ) در همین حال ناگهان گره ای از گره هایش باز شد و گندمها به زمین ریخت. او با ناراحتی گفت: من تو را کی گفتم ای یار عزیز - کاین گره بگشای و گندم را بریز آن گره را چون نیارستی گشود - این گره بگشودنت دیگر چه بود نشست تا گندمها را از زمین جمع کند , درکمال ناباوری دید دانه ها روی ظرفی از طلا ریخته اند تو مبین اندر درختی یا به چاه - تو مرا بین که منم مفتاح راه..
متن کامل شعر بسیار زیبای پروین اعتصامی در ادامه مطلب
سالها قبل نوشتن در این وبلاگ را شروع کردم. قطعا ایرادتی داره، نوشته ها پخته نیست و بعضی چیزا ممکن دیدگاه صد در صدی این روزای من نباشه.. اما ترجیح میدم فعلا همینجا ثبت باشه.. 1402.04.21
آدرس ایمیل ویژه خوانندگان وبلاگ : andishekhalagh128@Gmail.com