آنچه یافت می نشود،آنم آرزوست.

از درونم به بیرون می نگرم...

آنچه یافت می نشود،آنم آرزوست.

از درونم به بیرون می نگرم...

سلام خوش آمدید

۹۵ مطلب با موضوع «فرهنگی» ثبت شده است


در سمت توام

دلم باران ، دستم باران
دهانم باران ، چشمم باران

روزم را با بندگی تو پا گشا می کنم ...

هر اذانی که می وزد
پنجره ها باز می شوند

یاد تو کوران می کند ...

هر اسم تو را که صدا می زنم
ماه در دهانم هزار تکه می شود ...

کاش من همه بودم
کاش من همه بودم

با همه دهان ها تو را صدا می زدم ...

کفش های ماه را به پا کرده ام
دوباره عازم توام ...

تا بوی زلف یار در آبادی من است
هر لب که خنده ای کند از شادی من است

زندگی با توست

زندگی همین حالاست...
زندگی همین حالاست...

"محمد صالح علاء"



  • ۰ نظر
  • ۱۱ شهریور ۹۴ ، ۰۳:۳۷
  • الهام رضوانی گیل کلائی (اندیشه خلاق)

من ندیدم که کریمی به کَرَم فکر کند،
به چه مقدار به زائر بدهم فکر کند،
از شما خواستن عشق است، ضرر خواهد کرد
هرکه در وقت گدایی به رقم فکر کند،
بهتر آن است که زائر اگر آمد به حرم،
دو قدم عشق بورزد سه قدم فکر کند،
به دوگلدسته،دو تا ساق به دوش گنبد،
به رواقی که شده پیش تو خم فکر کند،
چون که از باب جواد تو کسی داخل شد،
خنده دار است که دیگر به قسم فکر کند...

السلام علیک یا امام الرئــــــــــوف ...

  • ۰ نظر
  • ۰۳ شهریور ۹۴ ، ۱۴:۳۱
  • الهام رضوانی گیل کلائی (اندیشه خلاق)

زائری بارانی ام، آقا به دادم می رسی؟
بی پناهم، خسته ام، تنها؛ به دادم می رسی؟
گرچه آهو نیستم؛ اما پر از دلتنگی ام
ضامن چشمان آهوها، به دادم می رسی؟
از کبوترها که می پرسم، نشانـ می دهند
گنبد و گلدسته هایت را، به دادم می رسی؟
ماهی افتاده بر خاکم، لبالب تشنگی
پهنه آبی ترین دریا؛ به دادم می رسی؟
ماهِ نورانیِ شب های سیاهِ عمرِ من
ماهِ من، ای ماهِ من؛ آیا به دادم می رسی؟
من دخیل التماسم را بـه چشمت بستـه ام
هشتمین دردانه زهرا(س)، به دادم می رسی؟
باز هم مشهد، مسافرها، هیاهوی حرم
یک نفر فریاد زد: آقا! به دادم می رسی؟
"السلام علیک یا علی بن موسی الرضا"

  • ۰ نظر
  • ۰۳ شهریور ۹۴ ، ۱۲:۳۸
  • الهام رضوانی گیل کلائی (اندیشه خلاق)

گیرم همه جای جهان جهنم!

گیرم دست های زمین
بی بذر و
بی خنده
گیرم چنته ی زمان
بی عشق و
بی "هر چه تو می گویی" اصلا!

کافی بود کمی
فقط کمی
پنجره را باز کنی...!
زندگی

از پنجره های بسته رد نمی شود!

 

"مهدیه لطیفی"

  • ۱ نظر
  • ۲۷ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۰۰
  • الهام رضوانی گیل کلائی (اندیشه خلاق)

دخترک که از درس جبر نمره نیاورده بود و بهترین دوستش هم او را ترک کرده بود پیش مادرش رفت و گفت: “همش اتفاق های بد می افته!”
مادر که در حال کیک پختن بود از او پرسید که آیا کیک دوست دارد؟
و دخترک جواب داد: “البته! من عاشق دست پخت شما هستم.”

مادر مقداری روغن مخصوص شیرینی پزی به او داد دخترک گفت: “اه..! حالم رو به هم می زنه!”
مادر تخم مرغ خام پیشنهاد کرد و دختر گفت: “از بوش متنفرم!”
این بار مادر رو به او کرد و پرسید: “با کمی آرد چطوری؟” و دختر جواب داد که از آن هم بدش می آید.
مادر با چهره ای مهربان و متین رو به دخترش کرد و گفت: بله شاید همه این ها به تنهایی به نظرت بد بیایند ولی وقتی آنها را به اندازه و شیوه مناسب با هم مخلوط کنیم یک کیک خیلی خوشمزه خواهیم داشت!

خداوند نیز این چنین عمل می کند؛ ما خیلی وقتها از پیشامدهای ناگوار از پروردگارمان شکایت می کنیم در حالی که فقط او می داند که این موقعیت ها برای آمادگی در مراحل بعدی زندگی لازم است و منتهی به خیر می شود. باید به خداوند توکل کرد و اطمینان داشت که همه این موقعیت های به ظاهر ناخوشایند معجزه می آفرینند.

مطمئن باش که خداوند تو را عاشقانه دوست دارد چون در هر بهار برایت گل می فرستد و هر روز صبح آفتاب را به تو هدیه می کند. پروردگار هستی با اینکه می تواند در هر جای این دنیا باشد قلب تو را انتخاب کرده و تنها اوست که هر وقت بخواهی چیزی بگویی گوش می کند و تو باید صبور باشی و این مراحل را طی کنی..

  • ۳ نظر
  • ۱۵ مرداد ۹۴ ، ۱۱:۵۴
  • الهام رضوانی گیل کلائی (اندیشه خلاق)

دلبستگی نه ناتانائیل، عشق.

باید دست به عمل زد. بی داوری درباره خوب و بد آن. باید دوست داشت و از خیر و شر آن دغدغه ای به خود راه نداد. ناتانائیل ... من به تو شور و شوق خواهم آموخت.

ناتانائیل، دوست دارم به تو مسرتی ببخشم که تاکنون کسی دیگر به تو نبخشیده باشد. در حالی که خود مالک این مسرتم، نمی دانم آن را چگونه به تو بدهم. دلم می خواهد با صمیمیتی خطابت کنم که تاکنون کس دیگری نکرده باشد. دلم می خواهد شب هنگام، آن زمان که کتابهای بسیاری را پیاپی باز می کنی و می بندی و در هر یک از آنها چیزی بیش از آنچه تاکنون بر تو آشکار کرده است می جویی، در لحظه ای از راه برسم که هنوز در انتظاری. در لحظه ای که شور و شوقت اندک اندک از اینکه تکیه گاهی ندارد به اندوه تبدیل می شود.

من تنها برای تو می نویسم... تنها به خاطر این لحظه هاست که برایت می نویسم و زندگی ما در برابرمان، همچون جامی پر از آب سرد و گواراست. جامی مرطوب که بیماری تبدار آن را به دست می گیرد.

 

"آندره ژید"

برگرفته از کتاب: مائده های زمینی

  • ۱ نظر
  • ۱۹ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۳:۴۰
  • الهام رضوانی گیل کلائی (اندیشه خلاق)

راه آبی ابریشم

کشتی میان دریا و از آب تهی

این حکایت زندگی ماست.

گاهی کشتی عمرمان در میان دریاست اما تهی از آب میباشد. آبی که مایه حیات باشد.

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

این روزها فراوان می بینم که فضای مجازی از فیس بوک گرفته تا هر فضای مجازی دیگر که به واسطه پیشرفت در تکنولوژی و افزایش گستره ی ارتباطات ، مورد بهره برداری قرار می گیرد. اما این فضاها به تمثیل همان دریاست.

دریایی که آبش را نمی توان برای حیات در شرایط حتی بی آبی استفاده کنی و باید به آب شیرین درون کشتی زندگیت اکتفا کنی و قناعت داشته باشی و نگهداریش کنی.

شاید گذر از دریا نیز بخشی از مسیر زندگی هر یک از ما باشد اما حیات انسانی ما در درون کشتی است و باید از آب ، این مایه حیات، درون ظرف زندگیمان هم نگهداری کنیم و هم بهره لازم را ببریم تا ان شالله به سر منزل مقصود برسیم و اگر در این بین نباشند کسانی که تلنگرهای خوب و به موقع بزنند ممکن است یا غرق در این دریا بشویم یا از آب شور آن بخوریم و حیات را بدرود بگوییم.

(آب : مهربانی ، مودت و هر آنچه که لازمه حیات روحی هریک از ماست اگر در شرایط نامطلوب و نامانوس دریافت شود حکایت آب شور دریا میشود. 

حیات : آرامش زندگی درونی خودمان)

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

همه ی ما در نگاهی دیگر در واقع قطره های این دریای عظیم هستیم که هریک خود نیز کشتی هایی داریم با آب شیرین درون کشتی ..

ضمن مراقبت از خویش بهتر است تلاش نماییم تا دریای آرام را با بی مبالاتی خویش مواج نسازیم و برای کشتی های شناور در این دریا زمینه غرق شدن را فراهم ننماییم.

قطره هایی باشیم بدون ایجاد موج هولناک در دریا .. و بدون خطر برای کشتی های دیگران... و کشتی های خود را نیز مراقبت کنیم و به جان مایه های درونی خویش توجه وافر داشته باشیم و به بیانی دیگر به آب شیرین درون کشتی زندگیمان برای حیات خویش اکتفا کنیم و قناعت نمائیم.

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

شاید کمی مفهوم در واژگان پنهان شده باشد اما فقط کافی است یک بار خودمان را درون یک کشتی ببینیم که در اقیانوسی قرار داریم و به سمت مقصدی معلوم حرکت می کنیم... و برای حفظ حیات تا رسیدن به مقصد، آب شیرین در منبع کشتی ذخیره داریم.

و توصیه به دیدن فیلم راه آبی ابریشم

====================================================================

یادداشت الهام گرفته : از یک بخش کوتاهی از فیلم راه آبی ابریشم که از قسمت به قسمت آن میشود الهام گرفت و سطرها نوشت- و مواجهه با تظاهر در بعضی از فضاهای مجازی... که جریان روان این فضا را مواج میکند ..

"یادداشت های ناتمام ، الف - ر"

 


دریافت

  • ۰ نظر
  • ۱۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۶:۴۵
  • الهام رضوانی گیل کلائی (اندیشه خلاق)

میلاد سراسر نور امام جواد علیه السلام ، باب الحوائج ، خجسته و مبارک باد.

سلام به برترین مخلوقات

یا امام رضا ، یا حضرت معصومه سلام الله علیها ، یا صاحب الزمان از دل بنده های خدا به عنایت پروردگار مطلع هستید.

خیلیا متوسل شدن و حاجاتشون به واسطه ی شما به پروردگار گفتن... شما را به حق باب الحوائج جواد الائمه قسم ، هیچ بنده ای ناامید از خوان کرامت شما و عنایت پروردگار برنگردد... شما خاندان جود و کرم هستین...

خدایا توکل به تو... توسل به برترین مخلوقاتت " ائمه اطهار علیهم السلام"..

به ویژه در این شب با عظمت توسل به بارگاه ملکوتی حضرت رضا که به نور حضور جوادالائمه نورباران است....

"الهی به امید تو نه به امید خلق روزگار"

---------------------------------------------------------------------------------

پی نوشت : دو کلیپ بسیار زیبا

منبع کلیپ : تبیان



دریافت


دریافت

  • ۰ نظر
  • ۰۹ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۳:۳۱
  • الهام رضوانی گیل کلائی (اندیشه خلاق)

تا تو به من نظر کنی... زیر و زبر شود دلم

همچو نگاه رحمتت ... رنگ سحر شود دلم

این همه ی دعای من ... این تو و این ندای من

خدای من خدای من

دل چو به سینه می تپد ... سرشک دیده می چکد

لرزش دل علامت ... این که خبر شود دلم

شاهد مدعای من ... سوز دل و نوای من

خدای من خدای من

بی خبران عشق را ... یک نظر تو کافی است

بی خبرم ولی گهی ... اهل نظر شود دلم

یک شب آشنای من ... تا به ابد برای من

.........

وای اگر عنایتت از دل من حزر کند ... شام و سحر ملازم خوف و خطر شود دلم

با تو رسد عطای من ... بی تو رسد بلای من

خدای من خدای من

"حاج آقا ارضی"


دریافت

  • ۰ نظر
  • ۰۸ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۶:۰۳
  • الهام رضوانی گیل کلائی (اندیشه خلاق)

روزى یکى از یاران درس ، مصرانه و عاجزانه از حضرت استاد حسن زاده آملى تقاضا کردند که: حضرت آقا عنایتى بفرمایید ذکرى ، دعایى ، چیزى بفرمایید، بلکه از این گرفتارى روحى نجات پیدا کنم ، خیلى گرفته و در قبض هستم .
حضرت استاد (دام عزه ) که تا آخر لحظه سر به زیر انداخته بودند و در سکوتى پر معنى و مراقبه اى ملکوتى به سر مى بردند سر را بلند کرده و فرمودند: آقا جان ! من هم گرفتارم ، من هم از شما بدترم !!!

چند لحظه اى درنگ فرمودند و ادامه دادند: دو مطلب به شما عرض ‍ مى کنم ، یقینا اثر دارد به شرط اینکه اقلا یک اربعین (40 روز) بر آن مداومت داشته باشید.


1- ذکر شریف یا حى یا قیوم یا من لا اله الا انت که گفته اند، اکثار در آن سبب حیات و زیادت عقل مى شود و مجرب هم است . 


2- سوره غنى (واقعه ) را بخوانید تا غنى در علم و بعدا هم چیزهاى دیگرى شوید چون روایت شده که :
ابن مسعود از پیامبر (صلى الله علیه و آله ) نقل کرده که ، از پیامبر (صلى الله علیه و آله ) شنیدم که فرمود: هر کس سوره واقعه را هر شب بخواند هیچ گاه محتاج نمى شود.

"استاد حسن زاده آملی"

  • ۰ نظر
  • ۰۵ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۵:۳۱
  • الهام رضوانی گیل کلائی (اندیشه خلاق)
آنچه یافت می نشود،آنم آرزوست.

مومن به آنچه خدایم می گوید....

سلام به همه دوستان بزرگوار

سالها قبل نوشتن در این وبلاگ را شروع کردم. قطعا ایرادتی داره، نوشته ها پخته نیست و بعضی چیزا ممکن دیدگاه صد در صدی این روزای من نباشه.. اما ترجیح میدم فعلا همینجا ثبت باشه.. 1402.04.21

آدرس ایمیل ویژه خوانندگان وبلاگ :
andishekhalagh128@Gmail.com


"سپاس از همراهی شما"

آخرین نظرات