آنچه یافت می نشود،آنم آرزوست.

از درونم به بیرون می نگرم...

آنچه یافت می نشود،آنم آرزوست.

از درونم به بیرون می نگرم...

سلام خوش آمدید

۲۰۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «الهام رضوانی گیل کلائی» ثبت شده است

قطعه ای از بهشت، باید هم این گونه باشد.

و مگر می شود قطعه ای از بهشت روی زمین باشد و شلوغ نباشد؟!

آنجا همیشه شلوغ است و چه زیباست که این حالت توفانی همیشه در سیطره ای عرفانی است. وقتی که می رسی و روبه روی ضریح می ایستی؛

وقتی که می بینی دست های قد کشیده را که به طرف ضریح می روند؛

وقتی می بینی ضریح نقطه ای شده است شبیه به مرکز یک پرگار و گویی تمام اشیا در اطراف را به طرف خود می کشد؛

وقتی می بینی حتی انگار آینه کاری ها و نقش و نگارها دوست دارند کنده شوند و به طرف ضریح بروند و حتی تمام حروف و واژه های متبرک در اطراف دوست دارند به حرکت درآیند؛

وقتی حس می کنی این مرکز ثقل منتظر آمدنت بوده است و وقتی حس می کنی، غریب طوس همچنان غریب است و تمام این آشنایان، تمام روشنایی ها، مثل وطن او نیست؛

اینجاست که چشم هایت خود به خود می جوشند و دست هایت به طرف ضریح قد می کشند؛ گویی این غریب، تمام غربا را در آغوش مهربان خود کشیده است.

حاجتت را بگویی یا نگویی مهم نیست؛

سلام که بدهی، حس می کنی آنجا وطن توست.

تنها کافی است بگویی «اَلسَّلٰامُ عَلَیک یٰا عَلِی ابْنَ مُوسَی الرِّضٰا الْمُرْتَضٰی».

  • ۰ نظر
  • ۱۲ شهریور ۹۴ ، ۰۱:۵۷
  • الهام رضوانی گیل کلائی (اندیشه خلاق)


در سمت توام

دلم باران ، دستم باران
دهانم باران ، چشمم باران

روزم را با بندگی تو پا گشا می کنم ...

هر اذانی که می وزد
پنجره ها باز می شوند

یاد تو کوران می کند ...

هر اسم تو را که صدا می زنم
ماه در دهانم هزار تکه می شود ...

کاش من همه بودم
کاش من همه بودم

با همه دهان ها تو را صدا می زدم ...

کفش های ماه را به پا کرده ام
دوباره عازم توام ...

تا بوی زلف یار در آبادی من است
هر لب که خنده ای کند از شادی من است

زندگی با توست

زندگی همین حالاست...
زندگی همین حالاست...

"محمد صالح علاء"



  • ۰ نظر
  • ۱۱ شهریور ۹۴ ، ۰۳:۳۷
  • الهام رضوانی گیل کلائی (اندیشه خلاق)

بسم الله الرحمن الرحیم

فوعزتک لو انتهرتنی ما برحت من بابک و لاکففت عن تملقک لما ألهم قلبی من المعرفة بکرمک و سعة رحمتک إلی من یذهب العبد إلا إلی مولاه و إلی من یلتجئ المخلوق إلا إلی خالقه إلهی لو قرنتنی بالأصفاد و منعتنی سیبک من بین الأشهاد و دللت علی فضائحی عیون العباد و أمرت بی إلی النار و حلت بینی و بین الأبرار ما قطعت رجائی منک و ما صرفت تأمیلی للعفو عنک و لاخرج حبک من قلبی

به عزتت قسم اگر مرا برانی ، از درگاهت نخواهم رفت و از التماس به پیشگاهت دست نخواهم شست ، زیرا دلم به بزرگواری و رحمت بی پایانت آگاه است. بنده به کجا بگریزد جز دامان پر مهر مولایش ، و مخلوق به کجا پناه برد جز آغوش محبت آفریدگارش ؛ خدایا ! اگر مرا در بند کشی و در میان خلایق از عطایت محرومم کنی و رسوایی هایم را به بندگانت بنمایانی و فرمان دهی که مرا به سوی دوزخ برند و میان من و خوبان فاصله اندازی ، بند امیدم را از تو نمی گسلم و از عفو و بخشش تو مأیوس نمی شوم  وهرگز مهر تو از دلم بیرون نمی رود.

"فرازی از دعا ابوحمزه ثمالی"

  • ۰ نظر
  • ۱۱ شهریور ۹۴ ، ۰۳:۳۲
  • الهام رضوانی گیل کلائی (اندیشه خلاق)

تسبیح می سازم

از اسم زیبایت

هر صبح

نام تو را صدبار می بوسم...

  • ۱ نظر
  • ۰۴ شهریور ۹۴ ، ۰۲:۲۸
  • الهام رضوانی گیل کلائی (اندیشه خلاق)

من ندیدم که کریمی به کَرَم فکر کند،
به چه مقدار به زائر بدهم فکر کند،
از شما خواستن عشق است، ضرر خواهد کرد
هرکه در وقت گدایی به رقم فکر کند،
بهتر آن است که زائر اگر آمد به حرم،
دو قدم عشق بورزد سه قدم فکر کند،
به دوگلدسته،دو تا ساق به دوش گنبد،
به رواقی که شده پیش تو خم فکر کند،
چون که از باب جواد تو کسی داخل شد،
خنده دار است که دیگر به قسم فکر کند...

السلام علیک یا امام الرئــــــــــوف ...

  • ۰ نظر
  • ۰۳ شهریور ۹۴ ، ۱۴:۳۱
  • الهام رضوانی گیل کلائی (اندیشه خلاق)

زائری بارانی ام، آقا به دادم می رسی؟
بی پناهم، خسته ام، تنها؛ به دادم می رسی؟
گرچه آهو نیستم؛ اما پر از دلتنگی ام
ضامن چشمان آهوها، به دادم می رسی؟
از کبوترها که می پرسم، نشانـ می دهند
گنبد و گلدسته هایت را، به دادم می رسی؟
ماهی افتاده بر خاکم، لبالب تشنگی
پهنه آبی ترین دریا؛ به دادم می رسی؟
ماهِ نورانیِ شب های سیاهِ عمرِ من
ماهِ من، ای ماهِ من؛ آیا به دادم می رسی؟
من دخیل التماسم را بـه چشمت بستـه ام
هشتمین دردانه زهرا(س)، به دادم می رسی؟
باز هم مشهد، مسافرها، هیاهوی حرم
یک نفر فریاد زد: آقا! به دادم می رسی؟
"السلام علیک یا علی بن موسی الرضا"

  • ۰ نظر
  • ۰۳ شهریور ۹۴ ، ۱۲:۳۸
  • الهام رضوانی گیل کلائی (اندیشه خلاق)

شب اول قبر

خاطره ای ازآیت الله العظمی مرعشی نجفی(ره)

شب اول قبر "آیت‌‌الله شیخ مرتضی حائری (قدس سرّه)"، برایش نماز"لیلة‌ الدّفن"خواندم، همان نمازی که در بین مردم به "نماز وحشت" معروف است.
 بعد نماز هم سوره یاسین قرائت کردم و ثوابش را به روح آن عالم هدیه کردم.
چند شب بعد او را در عالم خواب دیدم.
 حواسم بود که از دنیا رفته است.
 کنجکاو شدم که بدانم در آن طرف مرز زندگی دنیایی چه خبر است؟
پرسیدم:

  • ۱ نظر
  • ۰۱ شهریور ۹۴ ، ۱۳:۳۸
  • الهام رضوانی گیل کلائی (اندیشه خلاق)

گیرم همه جای جهان جهنم!

گیرم دست های زمین
بی بذر و
بی خنده
گیرم چنته ی زمان
بی عشق و
بی "هر چه تو می گویی" اصلا!

کافی بود کمی
فقط کمی
پنجره را باز کنی...!
زندگی

از پنجره های بسته رد نمی شود!

 

"مهدیه لطیفی"

  • ۱ نظر
  • ۲۷ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۰۰
  • الهام رضوانی گیل کلائی (اندیشه خلاق)

دخترک که از درس جبر نمره نیاورده بود و بهترین دوستش هم او را ترک کرده بود پیش مادرش رفت و گفت: “همش اتفاق های بد می افته!”
مادر که در حال کیک پختن بود از او پرسید که آیا کیک دوست دارد؟
و دخترک جواب داد: “البته! من عاشق دست پخت شما هستم.”

مادر مقداری روغن مخصوص شیرینی پزی به او داد دخترک گفت: “اه..! حالم رو به هم می زنه!”
مادر تخم مرغ خام پیشنهاد کرد و دختر گفت: “از بوش متنفرم!”
این بار مادر رو به او کرد و پرسید: “با کمی آرد چطوری؟” و دختر جواب داد که از آن هم بدش می آید.
مادر با چهره ای مهربان و متین رو به دخترش کرد و گفت: بله شاید همه این ها به تنهایی به نظرت بد بیایند ولی وقتی آنها را به اندازه و شیوه مناسب با هم مخلوط کنیم یک کیک خیلی خوشمزه خواهیم داشت!

خداوند نیز این چنین عمل می کند؛ ما خیلی وقتها از پیشامدهای ناگوار از پروردگارمان شکایت می کنیم در حالی که فقط او می داند که این موقعیت ها برای آمادگی در مراحل بعدی زندگی لازم است و منتهی به خیر می شود. باید به خداوند توکل کرد و اطمینان داشت که همه این موقعیت های به ظاهر ناخوشایند معجزه می آفرینند.

مطمئن باش که خداوند تو را عاشقانه دوست دارد چون در هر بهار برایت گل می فرستد و هر روز صبح آفتاب را به تو هدیه می کند. پروردگار هستی با اینکه می تواند در هر جای این دنیا باشد قلب تو را انتخاب کرده و تنها اوست که هر وقت بخواهی چیزی بگویی گوش می کند و تو باید صبور باشی و این مراحل را طی کنی..

  • ۳ نظر
  • ۱۵ مرداد ۹۴ ، ۱۱:۵۴
  • الهام رضوانی گیل کلائی (اندیشه خلاق)

پروردگار یگانه ام سپاس تو را برای تمام خیرات و برکاتی که عطایم کردی..

سپاس تو را که تضمین سلامتم را به تطبیق زندگیم با قوانین الهی ات قرار دادی.... و رمضان ماه سلامت جسم و روح...

سپاس تو را یگانه معبود من که تا این لحظه از رمضان الکریم از ماه میهانی تو را نفس کشیدم .. نمیدانم درک نموده ام یا نه... اما افطارت را انتظار کشیدم که اعتراف کنم هر چه دارم از توست و بگویم اللهم لک صمت و علی رزقک افطرت و علیک توکلت... و فرار کنم از هرچه که مرا به بی تویی دچار میکند... و میخواهم در هر افطار نه از روی غرور که از روی بی چیزی و تهی بودنم از بندگی ، که همین ناچیز مرا در ماه میهمانی ات بپذیر فتقبل منا....


بارالها ، شنوا و دانای بر همه چیز... بشنو این دعایم را واغفرلی تلک الذنوب العظام، فانه لا یغفرها غیرک.. یا رحمن یا علام...


تمام این زیبایی و این مهربانی را تو میزبان همیشه من ، میزبان جان و روح و جسم که نه ، اصلا مالک و خالق من... تو عطایم کردی و مهربانانه مرا در این ماه به خلوص و زلالی که لایق آن در حقیقت هستم و در واقعیتم دورم میرسانی...
چه مهربان خدایی دارم...
 

و گاهی دلم برای خودم و خودت تنگ میشود.. خودمانی بگویم بازیگوشی ام را به پای کودکی ام بگذار و نادانی ناشی از تنبلی... و همیشه مرا میزبان باش و محرک به سمت هر آنچه که تجلی توست... آنجا که نیاز به جبار بودن است بر ظالم باشم و آنجا که نیاز به رحمانیت و مهربانی است با شایستگان باشم... معادلات زندگی ام را تو به سمت حل پیش ببر... که من خود مجهول بزرگ زندگی ام هستم...

"یادداشت های ناتمام ، الف - ر"


940412

  • ۱ نظر
  • ۰۵ مرداد ۹۴ ، ۱۷:۰۹
  • الهام رضوانی گیل کلائی (اندیشه خلاق)
آنچه یافت می نشود،آنم آرزوست.

مومن به آنچه خدایم می گوید....

سلام به همه دوستان بزرگوار

سالها قبل نوشتن در این وبلاگ را شروع کردم. قطعا ایرادتی داره، نوشته ها پخته نیست و بعضی چیزا ممکن دیدگاه صد در صدی این روزای من نباشه.. اما ترجیح میدم فعلا همینجا ثبت باشه.. 1402.04.21

آدرس ایمیل ویژه خوانندگان وبلاگ :
andishekhalagh128@Gmail.com


"سپاس از همراهی شما"

آخرین نظرات