- ۱ نظر
- ۱۹ آبان ۹۴ ، ۱۸:۰۰
جابر انصارى مى گوید:
به پیغمبر خدا صلى الله علیه و آله وسلم عرض کردم :
در شاءن على بن ابى طالب علیه السلام چه مى فرمایید؟
فرمود:
او جان من است !
عرض کردم :
در شاءن حسن و حسین علیه السلام چه مى فرمایید؟
حضرت پاسخ داد: آن دو، روح منند و فاطمه ، مادر ایشان ، دختر من است . هر که او را غمگین کند مرا غمگین کرده است و هر که او را شاد کند، مرا شاد گردانیده است و خدا را گواه مى گیرم ، من در جنگم با هر کس که با ایشان در جنگ است و در صلحم با هر کس که با ایشان در صلح است .
اى جابر! هرگاه خواستى دعا کنى و مستجاب گردد، خدا را به اسمهاى ایشان بخوان ، زیرا که اسمهاى آنان نزد خداوند محبوب ترین اسمها است.
بحار: ج 94، ص 21
دلم گرفته حضرت آقا.. امام مظلومم
به یاد پهلویی.. به یاد رخ نیلی... به یاد سقایت...
دلم گرفته حضرت آقا... به یاد تشنه لبان... به یاد شش ماهه.. به یاد سه ساله...
همان سه ساله که لقب گرفت بی بی... بی بی رقیه جان...
دلم گرفته حضرت آقا... به یاد سرهایی که روی نیزهء عدو بوده... به یاد پیراهن ... به یاد انگشت و انگشتر و غارت...
دلم گرفته حضرت ... به یاد خار بیابان... به یاد خرابه... به یاد ارتفاع کوهان...
دلم گرفته آقا جان... به یاد خیمه... آتش... کودک... گوش... گوشواره...
دلم گرفته مولا... به یاد تشت طلا... سر... دختر... بابا...
دلم گرفته مولا... به یاد جوانان... علی اکبر... قاسم... عبدالله...
دلم گرفته... به یاد مادری که شیر نداشت... و فرات مهریه مادرت بوده... و کودکی که تشنه... تیر سه شعبه سیرش کرد... و خون که آسمان را شرمگین کرد...به راستی چرا؟ ای آسمان نباریدی؟؟...
دلم گرفته مولا... دلم گرفته به یاد قتله گاه... زینب... قتله گاه... سقا... قتله گاه... ارباب... ارباب... ارباب....
و این دل گرفتن چقدر بسیار است... و سالها اگر اندیشه کنم اندکی درک نتوانم...
فقط خدا را شکر که نوکرت هستم... و دل سپرده ام به جمله عمه... ما رایت الا جمیلا... حتما همین بوده که خواهرت گفته...
"یادداشت های ناتمام ، الف - ر"
خوش به حال کسی که در صحنت ، زیر باران اسیر خواهد شد . .
دارم از دوری تو می میرم ، دعوتم کن که دیر خواهد شد . .
از کُمِیت و فَرزدَق و دِعبِل ، تا همین شاعران امروزی
هر عزیزی که شاعرت باشد ، شاعری بی نظیر خواهد شد . .
پادشاهان همیشه محتاجت ، مهربانی برای تو عادت
هر گدایی که خادمت باشد ، در دو عالم امیر خواهد شد . .
چشم هایت نهایت دریاست ، بس که جذابی و تماشایی
روبروی نگاه آبی تو ، آسمان سر به زیر خواهد شد . .
با هزاران امید آمده است ، تا بخواند غزل برای دلت
اگر او را تو اعتنا نکنی ، شاعری گوشه گیر خواهد شد . . .
بیش از این در توان شاعر نیست ، باید اما دوباره بنویسم
آن امامی که عاشق شعر است ، مگر از شعر سیر خواهد شد . .
با تبریک، روز عید ولایت امیرالمومنین علیه السلام، اولین شماره مجله ی کتابدار 2.0 با یاری خداوند و همت دوستان جوان گروه Librarian 2.0 بصورت آنلاین و PDF منتشر شد.
از اینکه با نظرات و مطالب ارزشمند خود ما را در اهداف عالیه ی مجله یاری می کنید، بسیار سپاسگزاریم.
نسخه آنلاین:
نسخه PDF اولین شماره کتابدار 2.0 :
"اکمَلتُ لکُم دینکُم" این دست امیر است
تاریخ نگاران بنویسید غدیر است
در حین نماز از نظر عرش می افتیم
این درد دل آخر انگشتر و تیر است
بر سفره به غیر از نمک و نان نگذارید
آنقدر نمک خورده به هر زخم که سیر است
از در چه بگویم که یل فاتح خیبر
از خاطره ای مثل در سوخته پیر است
در سوگ تو از ماه همینقدر بگویم
بالای سر شیر خدا کاسه ی شیر است
یک روز عزیز تو می آید که ببیند
هر آه تو یک یوسفِ در چاه اسیر است
هرچند غم و غصه ی این مرد زیاد است
ای شعر! فراموش کن امروز غدیر است
"سید سعید صاحب علم"