آنچه یافت می نشود،آنم آرزوست.

از درونم به بیرون می نگرم...

آنچه یافت می نشود،آنم آرزوست.

از درونم به بیرون می نگرم...

سلام خوش آمدید

۸۸ مطلب با موضوع «دست نوشته های نویسنده» ثبت شده است

ی وقتایی توی دنیا از نداشته هامون اذیت میشیم و بخاطر داشته هامون شاکر نیستیم پیش خدا...

ی وقتایی غرق داشته ها میشیم و یادمون میره که یک روزی نخواهیم داشت...

خلاصه بین داشتن و نداشتن درگیریم.. و یادمون میره مالک حقیقی اوست...

اوست که متولد میکند و میمیراند... اوست که حیات می بخشد و ممات ...

روز پدر را پشت سر گذاشتیم و پیش تر از آن روز مادر را... دو نعمت که فرشته های الهی هستن که خدا برای ما در دنیا مقدر فرموده و حق به گردن ما دارند بسیار...

اگر بنا باشد که نباشند.. غم ما را فراخواهد گرفت و از اندوه نبودنشان سخت آسیب خواهیم دید...

اما به نظرم همه ما انسانها امده ایم که بهم کمک کنیم برای رسیدن به تعالی... و پدر و مادر خود خود تعالی بخشی انسان هستند... آنها واسطه بودن ما هستن و حتما ما را به سعادت خواهند رساند... و سعادت آن زمانی است که قدم بگذاری به دیار باقی و خدایت را راضی از خود ببینی... و رضایت خدا غایت رضایتی است که از پدر و مادر به واسطه کمال فرزندی خود به دست می آوری....

همه ما مسافریم در این دنیا.. و خدا کند که فرشته های زندگیمان از ما راضی باشند .. چه آنانی که هستند کنار ما و لذت بودن و نفس کشیدنشان را میبریم.. و چه آنهایی که جسمشان را به خاک داده اند و با جانشان در ما جاری هستن..

عاقبت بخیری تنها چیزی است که حال دل و جان ما را خوب میکند... و این قشنگترین دعا فرشته های زندگی ماست..

خدا نگهدار این فرشته ها باشد..

"یادداشت های ناتمام ، الف - ر"

  • ۱ نظر
  • ۰۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۱:۱۶
  • الهام رضوانی گیل کلائی (اندیشه خلاق)

شروع فصلی نو و دمیده شدن عمری دوباره در جان طبیعت...

مجالی دیگر برای رویش و باروری در این خلقت خارق العاده الهی(طبیعت)..

عبور از زمستان ، سردی و رخوت و در خویش فرو رفتن ... و رسیدن به فصل شکوفایی ، جوشش و رویش..

بهار با شکوفه های سفید و زیبایش بیانگر امکان آغازی دوباره و تصمیمی سازنده است.

چونان روزگارانی که متولد شده ایم میتوانیم زلال بشویم.. رشد کنیم و تعالی را تجربه نماییم.

تولد و رویش و رشد و تعالی بخشی از تغییر فصل زندگی است.

فصلی که هر سال به لطف ایزد در زندگی همه ما وجود دارد و خود را به ما می نمایاند و فرصت را به ما میدهد تا اندیشه کنیم و دوباره دوباره و دوباره اله عالمین را درک کنیم و برای او و فقط او بندگی کنیم.

اینکه رنگ برگ درختان تغییر میکند شاید برایمان ترجمان گذر عمر باشد .. یا عمیقتر شاید به معنای اجازه بالندگی و بازیابی دوباره انسانیت...

اگر رنگ برگ درختی میتواند چنان عمیق معنا شود که ذهن را تلنگری قوی باشد، چرا گذر ثاینه ثانیه عمر ما برایمان تلنگری نباشد..

از فصل نو شروع کردیم و به عمر رسیدیم.. خدا کند که این تغییر فصل ها برایتان گذر عمر بی بها نباشد بلکه تمام ثانیه های عمرتان زمینه ساز رسیدن به جاودانگی ابدی باشد...

و این فصل و این نوشتار ادامه خواهد یافت اگر عمر به دنیا باشد و بقایی در کلام نویسنده..

"یادداشت های ناتمام ، الف - ر"

--------------------------------------------------

پی نوشت: هنوز مینویسم.. بهار 1395

  • ۰ نظر
  • ۱۰ فروردين ۹۵ ، ۱۴:۳۶
  • الهام رضوانی گیل کلائی (اندیشه خلاق)

اینکه آرزوی شهادت دارم یعنی مرگ ساده را نمیخواهم..

امروز دوست عزیزی رو دیدم که به اضطرار شرایط به دیدارش رفتم اما انتهایش هم نشینی و گپی شیرین و پر از آرامش بود.

رفته بود به جنوب (مناطق جنگی)، جایی که دوست دارم به آنجا سفر کنم و نقطه به نقطه آن را حس و درک کنم.

بودن در کنار این دوست برایم پر از عطر شهادت بود.. او آنقدر عاشق شهداست و آنقدر در مسیرشان گام برمیدارد که حتی به نظرم مرگ عادی برای او تقدیر نشده است.. نمیدونم این احساس من است..

او موجب شد که به زیارت قبور شهدا هم رفتم... و چقدر وقتی از حال و هوای شهدا میشنوی.. و بعدش قبرشان را لمس میکنی جنس دلت و لرزشی که به جانت می افتد متفاوت است.. و این یعنی درک با شناخت بیشتر..

دلم شهادت میخواهد.. و امروز که مسیر آن هموار است .. نمیدانم آیا در زندگیم برایم شهادت مقدر میشود یا نه...

امروز چشمانم به خاک متبرک به قدم های شهدا روشن شد و دلم بی قرار.. فقط دعا میکنم که خدا به حرمت شهدا و نیکان و صالحانش من را در مسیر شهادت قرار دهد و برای ترک این دنیای فانی توفیق و روزیم را شهادت گرداند.

بارالها مرا با مرگی عادی به سوی خودت نبر.. اللهم ارزقنا توفیق شهادة فی سبیلک..

"یادداشت های ناتمام ، الف - ر"

----------------------------------------------

پی نوشت : التماس دعا اول برای ظهور حضرت حجت.. و بعد شهادت من..

  • ۰ نظر
  • ۲۴ اسفند ۹۴ ، ۲۰:۲۶
  • الهام رضوانی گیل کلائی (اندیشه خلاق)

بعضی وقتا آدمهایی وارد زندگی ما میشوند که خواهان بودنشان از قبل بودی... منظور از خواستن ، خواستن اون شخصیت و شاکله ی انسانی است...

بعضی وقتها آدمهایی را از زندگی ات کنار میگذاری که فکر میکنی با نبودنشان و دور شدنشان قلبت از حرکت خواهد ایستاد.

ولی اگر در هر دوی اینها نگاهت به خواست و عملکرد خدا باشد چنان برایت مسیر را عوض میکند که خودت هم باورت نمیشود دور شدنها را تحمل کردی و خواستن ها را در زندگیت می بینی...

در زندگی همه ما هستند کسانی که خودشان آمدند و خودشان رفتند... اینکه در این آمدن و رفتن ها چه بر سر ما آوردند و چه بر سر روحمان آمد شاید خیلی برایشان مهم نباشد که بی هوا رفتن...

اینجا تنها چیزی که میماند همان وجدان است و باید آدمها را به وجدانشان سپرد و این وجدان روزی آنها را به حساب خواهد کشید و عجیب حساب پس دادن به وجدان کار سختی است...

آی آدمهایی که بی هوا آمدید و بی هوا رفتید... هوای انسانیت و وجدان شما را رها نخواهد کرد و روزی باید پاسخ بدهید برای رفتارتان و عملکردتان و خودبینی هایتان...

گاهی که فکر میکنم به مولایم علی علیه السلام و فرزندان پاک و مطهرش... می بینم آنها هم در سکوتشان و مهرشان در برابر تلخی ها.... آدمها را به وادی پاسخ دادن به وجدانشان وارد میکردند... که نتیجه اش جز شیفتگی به همراه شرمندگی و تغییر برای فرد مقابل نبود... شرمنده از کار ناخوبش... شیفته رفتار مناسبی که دید و تغییر برای بهتر شدن...

هرگز در مقابل آدمهایی که بی هوا رفتن گلایه نکنید.... هرگز در مقابل آدمهایی که معرفت را بلد نیستن گلایه نکنید... هرگز در مقابل آدمهایی که نامهربانی میکنن در مقابل مهربانی، گلایه نکنید... هرگز از بدی ها و نامهربانی های دیگران دلگیر نشوید... آنها که چنین هستند باید دلگیر باشند که نتوانستند خوبی ها را ببینند و در کنار خوبی ها آرامش را حس کنند... آنها گرفتار وجدانشان خواهند شد و سخت باید پاسخ بدهند... سخت....

"یادداشت های ناتمام ، الف - ر"

---------------------------------------------------------------------

پی نوشت: به وجدانتان رجوع کنید و اگر هنوز زمان برای تغییر و بازگشت به خوبی هست، برگردید.

  • ۰ نظر
  • ۱۸ اسفند ۹۴ ، ۱۴:۴۷
  • الهام رضوانی گیل کلائی (اندیشه خلاق)

توی دنیا یک سری آدم هست که برای داشتنشون باید از خیلی چیزا بگذری تا نگهشون داری.. این که ارزش این گذشتن ها رو دارن یا ندارن خودشون با رفتار و عملکردشان و با گذشتن هایی که خواهند داشت، نشان خواهند داد.

برای بعضی از آدمها نباید گذشت و برای بعضی باید خیلی گذشت کرد.

و همین تشخیص اینکه باید کدام را انتخاب کرد به دو بعد منطقی و احساسی مرتبط میشود.

و دوباره تشخیص اینکه از کدوم بعد باید در کدام موقعیت استفاده کرد و مشورت گرفت هم خیلی مهم هستش.

خب اینا یک سری کلیات دیدگاهی هستش..

اما حرف توی گذشت هست... وقتی آدمهایی توی زندگی هامون هستن و این گذشت برامون دارن چقدر براشون ما هم اهل گذشتن هستیم؟

آدمهایی که دوستمون دارن و برامون وقت میذارن.. مثل پدر و مادر ، مثل همسر ، مثل فرزند ، مثل دوست ، مثل معلم ، استاد ، و و و....

آدمهایی که صادق هستن با ما.. در تمام تلخی ها و نامهربانی های ما شیرینن و مهربان .. ما چقدر برایشان اهل گذشت هستیم؟

دنیا خیلی خیلی زود قطار عمر ما را به نقطه ی پایان مسیر میرساند و باید پیاده بشویم.. همه خوبان خویش را دوست داشته باشیم.. برایشان گذشت داشته باشیم.. مهربانی کنیم... و مراقب قلبشان باشیم..

شکستن قلب هایی که پر از مهربانی و عشق هستن جفای بزرگی است که انتهایش خوب نیست... مطمئنا" او چون مهربان است همان گذشت را خواهد داشت.. اما ما شرمنده وجدان خود خواهیم شد و این تلخ خواهد بود.

انسان های مهربان را مهربانانه دوست داشته باشیم و برایشان وقت بگذاریم و گذشت را معنا کنیم.

"یادداشت های ناتمام ، الف - ر"

---------------------------------------------------------

پی نوشت: من آدمها را حتی اسیر وجدانشان هم نمیکنم، اما شکستن زیاد دیدم فقط امیدوارم شکسته نشوند و تجربه نکنن. (خدا در همه شرایط هست بخاطر خود خدای رحمان و رحیم گذشت را هر روز مشق میکنم.)

  • ۱ نظر
  • ۱۵ اسفند ۹۴ ، ۲۰:۲۱
  • الهام رضوانی گیل کلائی (اندیشه خلاق)

فرج الله سلحشور که خدایش بیامرزاد... در دیدار آقای خامنه ای گفته اند 12 قسمت از نگارش متن فیلم حضرت موسی مانده است.. و بغض میکند... و دلیل بغضش را میگوید : میترسم نتوانم تمامش کنم... که عمرش کفاف نداد.

چقدر خوب است که تا لحظات آخر هدف داشته باشی... رسالتت را بدانی و مهمتر از همه دغدغه مدار باشی...

مرحوم فرج الله سلحشور را در تیتراژ فیلم ها و در گزارش های خبری میشناسم نه بیشتر.... اما با شنیدن چندباره این حرفش که در خط اول نقل کردم، به خودم نهیب میزنم...

نهیب میزنم که چقدر دغدغه دینم و رسالتم را دارم.. چقدر در خوب بودنم و خوب زیستنم کوشا بودم...

چقدر در احترام گذاشتنم ، در ادبیاتم ، در نگاهم ، در کلامم ، در دوست داشتنم ، در مهربان بودنم ، در هر لحظه و هر عملی که میدانم آخرتی برایش تعریف شده... چقدر امروز درست رفتار کردم...

چقدر برای آینده ام تعریف دارم... و آیا منم بغض میکنم از دغدغه ها و رسالت های الهی ام که به آنها تحقق ببخشم و عمرم کفاف بدهد...

خلاصه اینکه درس گرفته ام... و پروردگار مهربان بیامرزد تمام کسانی را که در هر صورتی و در هر شرایطی برکتی شده اند برای ما...

"یادداشت های ناتمام ، الف - ر"

  • ۰ نظر
  • ۰۹ اسفند ۹۴ ، ۰۱:۱۹
  • الهام رضوانی گیل کلائی (اندیشه خلاق)

در این شهر بخت خویش چه با لبخند چه با اشک عمر میگذرد...

نه دریایی است طغیان گر و نه رودی جاری و رونده...

عمر قطره ای است بی قرار وصال...

عمر سفری است برای رسیدن به مقصد ...

و مسافرانش روح و جسم...

با همه مانع ها و گذرها عمر میگذرد ...

و ما در این سفر پر فراز و نشیب به مقصدی خواهیم رسید...

اما آیا سر منزل مقصود در همین طی طریق ما هست یا نه؟

باید سفر کرد و خود را به مقصدی رساند که برای رسیدن به آن آماده ای...

کوله ات را پر کن از هر آنچه که در مقصد برایت آرامش می آورد..

سفر باید کرد... و به مقصد اندیشید... ما مسافران دائم السفر هستیم..

سفر از تلخی به خوشی ها...

از رنج ها به شادی ها...

از تنهایی ها به وصال...

ما خواهیم رسید... و مقصد برای ما تزیین میشود...

این که در آن مقصد لبخند ببینیم یا چهره ای فروگرفته... کوله بار ماست که مشخص می کند...

سفر باید کرد....

"یادداشت های ناتمام ، الف - ر"

  • الهام رضوانی گیل کلائی (اندیشه خلاق)

پنج شنبه که میرسد دلت که میگیرد میروی سراغ سنگ های سرد اما همیشگی...

میروی سراغ دلهای خفته در خاک...

میروی سراغ کسانی که میدانی سکوت کرده اند تا تو را بشنوند...

این فقط برای جمعه ها نیست... هر وقت خسته که میشوی هم میروی سراغشان...

نمیدانم یاد آخرت است که دل را آرام می کند... یا بودن سکوتی که برای شنیدن تو تمام قد سکوت کرده است... هر چه هست آرامشی است وصف ناشدنی...

وقتی هستیم گوش هایی نداریم برای شنیدن دلهایی که سکوت کرده اند...

همهمه دنیا گوش هایمان را کر کرده است و صدای دل را نمی شنویم...

آنها که سفر کردند نمیدانم دور و برشان سکوت است یا صدا... ولی شنوای خوبی شده اند...

می شنوند... تسکینت می دهند... و دردت را از تو می گیرند و میروند... با خود به کجا می برند نمیدانم اما با کوله ای پر از سکوت و درمان برمیگردند...

همه چیز حول محور سکوت است اما تو درمان شده باز میگردی...

این روزها زیاد به درمان شدن نیاز دارم... تمرین سکوت کرده ام... اما هنوز درد میکند جای حرف های نزده... جای حرفهای خورده شده...

مهربانی که سالهاست در سفری، درمانم کن...

درمانم کن ای سراسر سکوت و آرامش...

"یادداشت های ناتمام ، الف - ر"

  • الهام رضوانی گیل کلائی (اندیشه خلاق)

یک وقتایی آدم از زندگیش خاطره میسازه و برای دیگران تعریف میکنه...

دیگرانی که به هر دلیلی دوست داری لحظه ها رو در کنارشون با بیان خاطره بگذرونی...

ولی باید به خودمون بگیم بهتر نیست این لحظه رو در کنار اونها با خاطره سازی بگذرونیم؟ لحظه های خوبی خلق کنیم و از بودن در کنارشون احساس خوبی کسب کنیم و برای خودمون توی خلوت هامون خاطره این لحظه های خوب بگیم و چندین برابر انرژی بگیریم و شارژ بشیم...

عمر به قدری نیست که ما فکر میکنیم و گذر ایام به سرعتی است که در تصور ما نیست...

آدمهایی که توی زندگی ما هستن و برامون مهم هستن رو بهشون ارزش بدیم و درکشون کنیم...

آدمهایی که با هر اندازه ارادت لحظه هاشون با ما تقسیم میکنن رو بهشون ارزش بدیم و لحظه هاشون دریابیم..

با آدمهایی که برای ما هستن، توی هر شرایط با همون ارزش باهاشون برخورد کنیم...

معیار ارزشمندی آدمها برامون متغیر نباشه که با هر اتفاقی افول پیدا کنه...

کسانی که صادقانه دوستمان دارند را با کم لطفی بدرقه نکنیم... و نشکنیم کسانی را که قلبا" میدانیم خوبن و دوستمان دارند و دوستشان داریم و حضورشان برای ما ارزشمند است...

عمر طولانی نیست... اما ما طولانی مهربانی کنیم..

"یادداشت های ناتمام ، الف - ر"

  • الهام رضوانی گیل کلائی (اندیشه خلاق)

فصل امتحانات و جماعتی جزوه و کتاب به دست و سخت مشغول مطالعه...

امتحاناتی که تاریخش از پیش مشخص است و قبل آن کلی استاد آموزش می دهد.... باز از پیش میدانیم که کجای داستان هستیم و با چه نمره ای درس را میگذرانیم...

این دنیا درس زندگی داریم... درسی که در آن باید امتحان محبت، عشق، ایمان، ایثار، دوست داشتن، و .... را پس بدهیم...

خدای ما مهربان است ... مهربان باشیم با هر کسی که اندک محبت و ارادتی به ما دارد...

در امتحانات خدا با کتاب زندگی که برایمان فرستاده و اساتید عالیقدری که برایمان قرار داده قبول خواهیم بود، اگر خوب بخوانیم و عامل باشیم.

"نمره هایتان الف"

"یادداشت های ناتمام ، الف - ر"

--------------------------------------------------------------

پی نوشت : گاهی باید برای خودم بنویسم... اگر با من یکی هستی بخوان...

  • الهام رضوانی گیل کلائی (اندیشه خلاق)
آنچه یافت می نشود،آنم آرزوست.

مومن به آنچه خدایم می گوید....

سلام به همه دوستان بزرگوار

سالها قبل نوشتن در این وبلاگ را شروع کردم. قطعا ایرادتی داره، نوشته ها پخته نیست و بعضی چیزا ممکن دیدگاه صد در صدی این روزای من نباشه.. اما ترجیح میدم فعلا همینجا ثبت باشه.. 1402.04.21

آدرس ایمیل ویژه خوانندگان وبلاگ :
andishekhalagh128@Gmail.com


"سپاس از همراهی شما"

آخرین نظرات