آنچه یافت می نشود،آنم آرزوست.

از درونم به بیرون می نگرم...

آنچه یافت می نشود،آنم آرزوست.

از درونم به بیرون می نگرم...

سلام خوش آمدید

۸۸ مطلب با موضوع «دست نوشته های نویسنده» ثبت شده است

تا میخواهی بد بشوی با عالم و آدم ... یادت میفتد مگر چند سال زنده ای که بخواهی به تلخی بگذرانی...

قرار نیست که باب دل من زندگی بگذرد... خدایم که راضی باشد کفایت میکند... چون میدانم که او اگر راضی باشد هم من را قانع میکند و هم آرام... خدا خوب با مدل من و خلق و خوی من آشناست...

بقیه حرف را نقطه چین میگذارم..........................................................

خود خدا میداند حال این روزها را و حال تمام لحظه هایمان را... سپردم به خودت خدا تمام نامهربونی ها، تمام کم لطفی ها، تمام تلخی ها، تمام تمام تمام رفتارهایی که مخلوقاتت با من دارن... بنده های خودت هستن بهتر دلیلشان را میدانی ... فقط امیدوارم اونها هم یادشان باشد خدایی هست و همیشه چرخ زندگی بر روی یک چرخ نمیچرخد...

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

پی نوشت 1 : فراموشی نعمت بزرگی است... اما لطفا انسانیت خرج بدهید قلب دیگران را نشکنید و بی دلیل وارد قلب کسی نشوید وقتی قصد رفتن دارید، وقتی تکلیفتان با خودتان روشن نیست.

پی نوشت 2 :برداشت آزاد - مخاطب خاصی ندارد. هر کدوم از ماها ممکن تجربه کرده باشیم و با ورود آدمهایی در زندگیمان مواجه شده باشیم که خودشان تکلیفشان با خودشان مشخص نیست، فقط دنبال جلب اعتماد هستن و متاسفانه بعد کسب اعتماد میدان را خالی میکنن... انصاف گاهی بد نیست.

==========================================================

...اعدِلوا هُوَ أَقرَبُ لِلتَّقویٰ... سوره مائده آیه 8

انصاف و عدالت، شرط تقوا

"یادداشت های ناتمام ، الف - ر"

  • ۰ نظر
  • ۰۵ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۷:۵۴
  • الهام رضوانی گیل کلائی (اندیشه خلاق)

خدایا مخلوقاتت را دوست دارم اما....

از تو میخواهم مرا یاری کنی که بی توقع دوست داشته باشم...

از تو میخواهم مرا یاری کنی که با قلبی بزرگ و روحی بلند به مخلوقاتت نگاه کنم...

از تو میخواهم مرا یاری کنی که برای رضایت تو خوبی کنم و بلند نظر باشم...

از تو میخواهم مرا یاری کنی که اگر تلخی دیدم راحت بگذرم...

از تو میخواهم مرا یاری کنی که اگر کم لطفی دیدم راحت بگذرم...

از تو میخواهم مرا یاری کنی که فقط تمثیلی از ویژگی های تو باشم...

از تو میخواهم مرا به اشرف مخلوقات بودن نزدیک کنی و برسانی به غایتی که برای خلق کردنم، داشتی و داری...

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

خدایا قلبم و روحم را بزرگ کن تا هرگز نشکند ، و بهم نریزد.

و یاریم نما تا همیشه تجلی خوبی های تو باشم پروردگار مهربانم...

میدانم که حواست به من هست و مرا تنها نمیگذاری... من نیز خودم ، قلبم و روح و جانم را به تو میسپارم...

خدایااااااااااااااااااااااااااااااااا برای همه چیز شکرت...لبخند

===========================================================

بَدِیعُ السَّمَواتِ وَالأَرْضِ وَإِذَا قَضى‏ أَمْراً فإِنّمَا یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ (سوره بقره / 117)

به تعبیر حضرت رضا علیه السلام : خداوند در کار خویش حتّى نیازمند گفتن کلمه "کُن" نیست، اراده‏ ى او همان وآفریدن همان.

همچنان که خداوند در یک آن می ‏آفریند، در مقام قهّاریّت نیز میتواند در یک آن همه چیز را از بین ببرد. چنانکه در آیه 19 سوره ابراهیم فرموده: «ان یشأ یذهبکم و یأت بخلق جدید» ایمان به چنین قدرتى، که وجود و عدم همه چیز بدست اوست، به انسان توانایى فوق ‏العاده میدهد و او را از یأس و ناامیدى باز میدارد.

"یادداشت های ناتمام ، الف - ر"

  • ۰ نظر
  • ۲۹ فروردين ۹۴ ، ۰۱:۱۶
  • الهام رضوانی گیل کلائی (اندیشه خلاق)

خدایا برای رضایتت گام برمیدارم... اما طاقتم کم است...

قلبم به خودش حق میدهد گاهی از عالم و آدم بگیرد... اما باز که یاد رضایتت می افتد میخندد...

میدانی خدا طاقت انسان کم است... طاقت من کم است...

خودم را به تو سپردم تا ساده نشکنم، ساده بهم نریزم، بزرگ باشم... کار سختی است... اما یاد رضایت تو که می افتم  میخندم...

خداجون راضی باش ازم... و قلبم را بزرگ کن... روحم را بزرگ کن...

همه امیدم تویی ولاغیر... خودم را بهت سپردم پروردگارم...

"یادداشت های ناتمام ، الف - ر"

  • ۰ نظر
  • ۲۷ فروردين ۹۴ ، ۱۲:۱۴
  • الهام رضوانی گیل کلائی (اندیشه خلاق)

باران دوباره ببار که اجابت را در تو می بینم وقتی از برخورد دو ابر ، گوهر بر سرم میبارد...

باران دوباره ببار که منتظر رنگین کمانم از تابش خورشید به قطره هایت...

باران دوباره ببار که جاری شود رود خشکیده بندگی ام...

باران دوباره ببار که آسمان دلم یاد بگیرد بعد هر باریدنی باید صاف بشود...

باران دوباره ببار که....

آنقدر ببار تا مرواید قطره بسازی برای انعکاس زیبایی...

و زلال بشود چشمانی که به فرود آمدنت از آسمان نگاه میکند...

و زلال بشود دلی که به نفوذت در زمین خیره میگردد...

باران فصل باریدن تمام شده.. اما همین که بی فصل بباری یعنی اجابت دعا...

باران ببار برای اجابتم نزد خدا...

باران دوباره ببار...

"یادداشت های ناتمام ، الف - ر"

  • ۰ نظر
  • ۲۶ فروردين ۹۴ ، ۰۱:۳۰
  • الهام رضوانی گیل کلائی (اندیشه خلاق)

وقتی قرار باشد خودت باشی با تمام صدایت ..

و با تک صدایی دوست داشتن، عشق و مهربانی و گذشت و ایثار و یک دنیا خوبی و تجلی صفات الهی داشته باشی..

باید یادت باشد که انعکاس صدایت نیاز به کوه دارد.

پس از دیگران کوه خوبی بساز... کوه هایی که منعکس کننده خواهند بود.

هیچ مخلوقی نیامده برای بدی کردن و تلخی..

مهربانی و خوبی ها انعکاسش خوبی خواهد بود اگر از مخاطبت کوهی با ارزش بسازی و خوبی ها و مهربانی هایش را ببینی.

"یادداشت های ناتمام ، الف - ر"

  • ۰ نظر
  • ۲۳ فروردين ۹۴ ، ۱۴:۰۵
  • الهام رضوانی گیل کلائی (اندیشه خلاق)

عمر میگذرد چه بخواهیم و چه نخواهیم.... گذر خصلت عمر است.

این روزها سفر می بینم از جنس آخرت..

سفری که تولدی دیگر است و در غفلت این میلاد ، فقط سوگ را ارج می نهیم..

مهربانان را میسپاریم به خاک سرد و یادمان میرود روزی ما هم منزلگاهی این چنین خواهیم داشت.

اشک را مهمان لحظه هایمان می کنیم، روزهایی که حسرت رفتگان را بر دل داریم...

از شوق زندگی دیگران شوقی نداریم و هرگز جریان اشک شوق را تجربه نمی کنیم. این بی انتها ترین تراژدی فصل زیستن بشریت است که ابزارها و احساس ها در جای خود نیستن..

ما هرگز برای ماندن ابدی خلق نشده ایم... ما برای ابدیت و زندگی در جاودانگی خلقت ، آفریده شدیم.

این جا سرزمین تجربه ها و امتحانات و صیقل یافتن جان و روح است... اینجا جایی برای خوش گذرانی بی معنای انسانی نیست...

اینجا خوش بودن در قالب جریان اتفاقات این دنیای گذراست.

ما برای رسیدن به جاودانگی باید گریز از خویش را در گذر از دنیا تجربه کنیم. (اسیر نفس نشدن)

غایت خلقت دیدار خالق است و سعادت یعنی قربة الی الله در دنیا...

ما کجای این دنیا و در کدام لحظه و اتفاق اصالت انسانیمان را جا گذاشته ایم که گرفتار مدار دائم التکرار دنیا شدیم.

دنیا محل گذار و گذر است... باقی را در یابیم و فانی را زندگی کنیم اما غرق و غافل نشویم.

===========================================

هر دمی گامی به سوی مردن است ... امتداد خویش را پیمودن است

لحظه را دریاب و بی تابی مکن ... بی قراری خویشتن آزردن است

                                                                شعر : زنده یاد محمد علی رضوانی

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

سفارش امیرالمؤمنین علی علیه السلام درباره ی مرگ چیست؟

امیر المؤمنین علی علیه‏ السلام

لابنهِ الحسنِ علیه‏ السلام:یا بُنیَّ ، أکثِرْ مِن ذِکرِ المَوتِ ، وذِکرِ ما تَهجُمُ علَیهِ وتُفضی بعدَ المَوتِ إلَیهِ ، حتّى یأتیَکَ وقد أخَذتَ مِنهُ حِذرَکَ وشَدَدتَ لَه أزرَکَ ، ولا یَأتیَکَ بَغتَةً فیَبهَرَکَ .

امام على علیه ‏السلام به فرزند بزرگوارش امام حسن علیه ‏السلام- : فرزندم ، بسیار به یاد مرگ باش و به یاد آنچه در آن افتى و پس از مرگ به سوى آن کشانده شوى ، تا آن گاه که بر تو درآید ، با تمام توان در برابرش آماده و کمر خود را براى آن بسته باشى ، نه آن که ناگهان بر تو در آید و نَفَست را ببُرد .

فی بحار الأنوار(77 / 205):«واجعله أمامک حیث (تراه حتّى) یأتیک وقد أخذت منه حذرک».نهج البلاغة:الکتاب 31 منتخب میزان الحکمة:518

"یادداشت های ناتمام ، الف - ر"

  • ۰ نظر
  • ۱۴ فروردين ۹۴ ، ۱۳:۰۸
  • الهام رضوانی گیل کلائی (اندیشه خلاق)

چقدر عمر خواهیم کرد که همه چیز را گذاشتیم برای فردا...

امروز مگر فردای دیروز شما نیست؟ و فردا چه تفاوتی با امروز دارد؟ و چه تضمینی برای آمدن؟

قرار با خدا دارید همین امروز شروع کنید.

حساب و کتاب در دنیا دارید همین امروز انجام بدید.

قرار است به شخصی بگویید دوستش دارید همین امروز بگویید.

میخواهید به عزیزی سر بزنید همین امروز.

میخواهید هدیه ای بدهید همین امروز.

قلب شخصی را شکستید عذرخواستن را همین امروز انجام بدهید.

راهی را به اشتباه میروید ، همین امروز تغییر مسیر بدهید.

تاکنون بی اندیشه و تدبر زندگی کردین امروز را تدبیر کنید.

بی اعتنا بودید به اطراف ، امروز توجه کنید.

عشق ورزیدن یادتان رفت امروز شروع کنید.

کتابی قرار است بخوانید امروز استارت بزنید.

برای پدر و مادر کاری نکردید حتی اندازه یک محبت ساده، امروز انجام بدید حتی اگر در قید حیات نیستن امروز به نیتشان دو رکعت نماز بخوانید.

برای همسر و فرزندانتان باید کاری میکردید و نکردید امروز شروع کنید.

برای آینده کاری و تحصیلی خود قراره برنامه ریزی کنید ، مقدمه ای فراهم کنید ، و..... امروز شروع کنید.

به عیادت بیماری نرفتید امروز بروید.

به عزیزی خیلی وقت سر نزدید امروز وقتش شده است.

با خدا خلف وعده بسیار داشتید امروز شروع کنید و به وعده ها عمل کنید.

..........................................

امروز امروز امروز امروز امروز امروز را در یابید.

به امید فردا امروز را از دست ندهید ، چرا که فردا حتی اگر هم بیاید حسرت روز گذشته را خواهید خورد.

هر روز را با حسرت دیروز و امید فردا میگذرانید بدون توجه به این که :

امروز "فردا میشود تبدیل به دیروز" و "دیروز منتظرش بودید به اسم فردا"

امروز را قدر بدانید.

----------------------------------------------------------------------------------------------------

قالَ علی علیه السلام : ما مِنْ یَوْم یَمُرُّ عَلَى ابْنِ آدَم إلاّ قالَ لَهُ ذلِکَ الْیَوْمُ: یَابْنَ آدَم أنَا یَوُمٌ جَدیدٌ وَ أناَ عَلَیْکَ شَهیدٌ.

فَقُلْ فیَّ خَیْراً، وَ اعْمَلْ فیَّ خَیْرَاً، أشْهَدُ لَکَ بِهِ فِى الْقِیامَةِ، فَإنَّکَ لَنْ تَرانى بَعْدَهُ أبَداً.

أمالى صدوق: ص 95، بحارالأنوار: ج 68، ص 181، ح 35.

فرمود: هر روزى که بر انسان وارد شود، گوید: من روز جدیدى هستم، من بر اعمال و گفتار تو شاهد مى باشم. سعى کن سخن خوب و مفید بگوئى، کار خوب و نیک انجام دهى. من در روز قیامت شاهد اعمال و گفتار تو خواهم بود. و بدان امروز که پایان یابد دیگر مرا نخواهى دید و قابل جبران نیست.

======================================================================

"یادداشت های ناتمام ، الف - ر"

  • ۱ نظر
  • ۱۲ فروردين ۹۴ ، ۱۳:۱۲
  • الهام رضوانی گیل کلائی (اندیشه خلاق)

دل که تنگ میشود و احساس میکنی در میان آدمها تنهایی،... چاره ای نداری جز جریان اشک... که شاید تنهایی ات را پر کند.. یا غرق کند تو را در خودت و فراموش کنی تنهایی...

همین...

"یادداشت های ناتمام ، الف - ر"

  • ۱ نظر
  • ۰۴ فروردين ۹۴ ، ۰۰:۲۱
  • الهام رضوانی گیل کلائی (اندیشه خلاق)

تو ثابت کردی که میشه ی دریا توی دل جا کرد....


دریافت

  • ۰ نظر
  • ۲۴ اسفند ۹۳ ، ۱۷:۴۹
  • الهام رضوانی گیل کلائی (اندیشه خلاق)

فاصله بین دو شهر را با نگاه به بیرون از چشمان پنجره، رصد میکردم... آدمهایی را دیدم که نمیدانم گرفتار زندگی هستن یا گرفتار نان...

این روزها نه زندگی آنها بوی نان میدهد و نه نان آنها نوید زندگی...

حلال و حرام را حکایتی ساخته ایم و چقدر سخت کرده ایم بر خود تمام آسان های یکتا پروردگار را...

آنهایی که ظرف غذایشان در دستشان بود منتظر کار بودند تا روزی(رزق) دیگری را برای روزهای آتی بدست آورند.. آیا شاکر آنچه در دستشان هست نیز، هستن؟!

به خودم که آمدم دیدم تنم سالم است و من جای آنها، آن بیرون و در سرما نیستم ...

نهیبی به خودم زدم که آیا من نیز شاکرم؟

عمر میگذرد خوب یا بد... تلخ یا شیرین...

اما حکایت خلقت این نیست که ما رفتار میکنیم...

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

پی نوشت : خدایا درک حلالت را عطایم کن و حلالت را روزیم نما... که من تواناترین بنده تو هستم در رسیدن به حرام ها...

جذبه ی آنچه که رضای تو نیست برایم بیشتر است... من در خودم غرقم ، تو مرا دست گیر باش.

بارالها جانم را به تو میسپارم میدانم که مراقبش هستی... گمراهی امان نمیدهد.. تو امانم بده و کنارم باش.آمین.

"یادداشت های ناتمام ، الف - ر"

  • الهام رضوانی گیل کلائی (اندیشه خلاق)
آنچه یافت می نشود،آنم آرزوست.

مومن به آنچه خدایم می گوید....

سلام به همه دوستان بزرگوار

سالها قبل نوشتن در این وبلاگ را شروع کردم. قطعا ایرادتی داره، نوشته ها پخته نیست و بعضی چیزا ممکن دیدگاه صد در صدی این روزای من نباشه.. اما ترجیح میدم فعلا همینجا ثبت باشه.. 1402.04.21

آدرس ایمیل ویژه خوانندگان وبلاگ :
andishekhalagh128@Gmail.com


"سپاس از همراهی شما"

آخرین نظرات