آنچه یافت می نشود،آنم آرزوست.

از درونم به بیرون می نگرم...

آنچه یافت می نشود،آنم آرزوست.

از درونم به بیرون می نگرم...

سلام خوش آمدید

۲ مطلب در دی ۱۳۹۵ ثبت شده است

قرآن زیاد می خوانم.. بین قرآن خواندن هایم کار می کنم.. غذا میخورم.. زندگی می کنم.. نفس می کشم.. به نظافت درون و بیرون و اطراف زندگیم میرسم.. خلاصه قران می خوانم زندگی می کنم...

اما خطا هم دارم.. گناه هم دارم.. سهو و عمدی بودنش را خدا می داند.. ولی دلم این اندازه مطمئن است که رضایتم به خلاف حکم الهی رفتنم نیست.. این هم نشان این است که قرآن می خوانم..

قرآن می خوانم و آدم ها را دوست دارم.. اما بر آن ها غضب هم می کنم..

قرآن می خوانم و با تمام وجود انسان شریفی هستم.. اما شتاب هم می کنم در برخوردهایم..

قران می خوانم و دلم را گره میزنم به خالقی که قران را از او می دانم ... اما دل در گرو دنیا هم دارم..

قران می خوانم میدانید چقدر خواندنش شیرین است؟

همیشه همراهم هست... روی میزم.. روی تختخواب.. توی کیفم.. توی جیبم.. خلاصه به شرایط قران را همراهم دارم..

قران می خوانم گاهی با ترجمه... گاهی بی ترجمه..گاهی سراغ تفسیرش می روم.. گاهی تفسیرش می کنم..

نمی گویم محور است که می گویم تمام من است.. نمی گویم مرکز ثقل زندگی ام است .. می گویم کل زندگی ام است..

هنگام کار سر که برمیگردانم قران را می بوسم.. به آن لبخند می زنم.. و می گویم چطور بودم؟ خوشت آمد یا خسته ات کردم؟ :)

گاهی که تند می شوم.. شتابم زیاد می شود.. صدایش می کنم و می گویم چند ضربه لازم است تا تمام شود این شتاب های من؟ می دانم که به من می خندد :) و من می بوسمش و دوباره می خوانم..

عجیب است نه.. ممکن است بگویید که چه تضادی وجود دارد... ولی نه این تضاد نیست.. من در نظر قران می دانم که نقطه بودن هر روز من از روز قبلم بهتر است..

باز هم خواهم نوشت از قران خواندنم... ولی بگذارید خاطره بگویم...

من اولین هدیه ای که گرفتم یعنی زمانی که فهمیدم هدیه گرفتن مرا بی اندازه خوشحال می کند و البته هدیه دادن مرا بی اندازه جوان می کند :) آن هدیه قران بود... که هنوز هم دارمش.. و پس از آن تمام بهارهای سال های شمسی ام را با آن شروع کردم..

و سال ها قران هدیه داده ام و خواهم داد تا لحظه مرگم... من در وصیت نامه ام نیز برای خیلی ها قران امانت نوشته ام .. مُردم بیایید قرآن می دهند :)

خلاصه این هدیه شد به طور رسمی آغاز انس من با قرآن.. من و قرآن دوستیم با هم.. البته قرآن رئیس است.. جان است.. ولی به روی من نمی آورد و همیشه مهربانتر از من کنار من است.. :)

اما من عمل نکرده های زیادی هم دارم که می دانم باید انجام بدهم.. من به صبر قران در کنارم همیشه می بالم.. رهایم نکرد اگر من کند آمدم در مسیر و حواسم متمرکز نبود..

قرآن جان، جان جانانم، تو برای من وصف ناشدنی هستی.. و من برای تو دوست داشتنی :) خود شیفته ام اما شیفته بودنت در کنارم..

قران بخوانید، فکر کنید، اما نگران نباشید قران رهایتان نخواهد کرد..

حکایت چهل ربنا:

تاکنون چهل ربنا را یک جا خوانده اید؟ میدانید چقدر دوست داشتنی است؟ می دانید چقدر لذتبخش است؟...

اگر نخوانده اید من 40 روز با قرآنم برای شما خواهم خواند.. مهربانتر از من مگر وجود دارد؟ :)

----------

پی نوشت: استاد علی اوسط خانجانی که شان علمی ایشان نیاز به بیان من ندارد و عالی است.. اما استاد بی نظیر درک و بیان 40 ربنای قرآن است و بی اندازه زیبا تلاوت می کنند این چهل ربنا را .. خدا حفظش کند. دلم می خواهد حتما روزی بتوانم صدای ایشان را داشته باشم وقتی چهل ربنا را می خوانند.. اما من خجالت می کشم و ایشان فروتن هرگز اجازه نخواهند داد که ضبط شود صدایشان ..

پی نوشت 2 : نیتی کردم برای چهل ربنا.. یکی از این نیت ها این است که قرآنی تر شوم.. به اصطلاح آدم شوم.. و بقیه نیت هایم را نمی گویم :) شایدم بعدها گفتم..

پی نوشت 3: من زیاد راجب قرآن نوشتم ولی هیچ وقت رونمایی نشد.. شاید یک روزی کتابش کردم .. دعام کنید.. دعاتون می کنم.

  • الهام رضوانی گیل کلائی (اندیشه خلاق)

  • الهام رضوانی گیل کلائی (اندیشه خلاق)
آنچه یافت می نشود،آنم آرزوست.

مومن به آنچه خدایم می گوید....

سلام به همه دوستان بزرگوار

سالها قبل نوشتن در این وبلاگ را شروع کردم. قطعا ایرادتی داره، نوشته ها پخته نیست و بعضی چیزا ممکن دیدگاه صد در صدی این روزای من نباشه.. اما ترجیح میدم فعلا همینجا ثبت باشه.. 1402.04.21

آدرس ایمیل ویژه خوانندگان وبلاگ :
andishekhalagh128@Gmail.com


"سپاس از همراهی شما"

آخرین نظرات