آنچه یافت می نشود،آنم آرزوست.

از درونم به بیرون می نگرم...

آنچه یافت می نشود،آنم آرزوست.

از درونم به بیرون می نگرم...

سلام خوش آمدید

۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کتاب» ثبت شده است

📚طوفان دیگری در راه است
✍️نویسنده: سید مهدی شجاعی
انتشارات نیستان ، چاپ اول ۱۳۸۴
چاپ یازدهم ۱۳۹۵-
قیمت: ۲۴۰۰۰تومان
--------------
کتابی که گاهی لازم است خوانده شود برای نیم‌نگاهی به یک جنس نوشتار ساده بی‌غل و غش و روزانه‌نما - یادآوری نامه‌نگاری‌ها و نوشتن ریز و درشت جزئیات در نامه 😎
نامه هایی عاشقانه بین مادر و فرزند..  

کتاب حکایت یک زن است و تغییر و تحولاتش در زندگی، به جنگ و شهادت فرزند خوانده اش وصل می شود و به روزگاران چمران -
و تلنگر میزنه به آدم هایی که اسیر پیشوند و پسوند نام هستند...

حکایت ساده زیستی زنی از خود گذشته که در حاشیه کتاب هست و اگر متمرکز روی آن شوی، او خود کتابی است مثل خیلی از زندگی‌ها...

البته که متن بخش هایی دارد که می خواهی ندیده بگیری و داستان را جوری که دلت می خواهد بخوانی و این برای هر کتابی می تواند صدق کند...
---------
من یک زمانی آرزو می کردم که برای جلب رضایت محبوب، همه کارهای خوب رو انجام بدم.  ولی بعد به این نتیجه رسیدم که آدم قدرت انجام همه کارهای خوب رو نداره و عمر و توان و بضاعت آدم محدودتر از این حرف‌هاست‌.  یک مسیر عملی تر و نزدیک تر برای تقرب به خدا وجود داره و اون اینه که آدم از همه کارهای بد پرهیز کنه و هرکاری رو که مطمئنه بَدِ، نکنه.

  • الهام رضوانی گیل کلائی (اندیشه خلاق)

عکس‌های هولناک الزاما قدرت خلق شوک را از دست نمی‌دهند، اما از طرفی هم، به ارتقای درک و شعور کمک شایانی نمی‌کنند. روایات کمک می‌کنند تا بفهمیم، اما عکس‌ها کار دیگری انجام می‌دهند: آن‌ها ما را تسخیر می‌کنند.

#سوزان_سانتاگ
#تماشای_رنج_دیگران

  • الهام رضوانی گیل کلائی (اندیشه خلاق)

روزهایی هست که هیچ چیزِ دنیا، حتی خوش حال کننده ترین خبرها، نمی تواند آدم را از حصار بی حوصلگی‌اش بیرون بکشد، روزهایی که دنیا به یک اندازه شفاف و غیرواقعی است.

#روزها_و_رویاها
#پیام_یزدانجو

  • الهام رضوانی گیل کلائی (اندیشه خلاق)

با چشم هایمان بشنویم... 1
960608

فردای آن روزی که جایزه ی روبان آبی را برنده شدیم، یک سوئدی به نام پِرلیندسترند از من خواست تا یک بار دیگر به همراه او از اقیانوس اطلس عبور کنم؛ این بار در یک بالون.
دوباره به یاد قهرمان قدیمی ام، کاپیتان اسکات، افتادم. او با یک بالون از روی قاره ی قطب جنوب عبور کرده بود. تا پیش از آن هرگز سوار بالون نشده بودم.
هیچ کس هم تا به حال موفق نشده بود چنین فاصله ی طول و درازی را با بالون طی کند. این کار دیوانگی بود و ریسک انجام دادش خیلی زیاد بود.
........
یکی از چیزهایی که همواره به مردم و افراد مختلف می گویم، این است که اگر می خواهید موفق شوید، باید حتما برنامه ریزی کرده و خودتان را آماده کنید.
به همین دلیل به اتفاق پِر به اسپانیا رفتم و نحوه ی پرواز کردن با بالون را یادگرفتم.
یکی از چیزهایی که یادگرفتم، این بود که بالون ها مقداری سوخت حمل می کنند که از آن برای داغ کردن هوای داخل بالون استفاده می شود.
وقتی سوخت نمی سوزد و آتش خاموش است، هوای داخل بالون سرد می شود و پایین می آید.
در هنگام پرواز با یک بالون، خلبان باید طوری هوا را سرد و گرم کند تا بتواند از جریان هوایی استفاده کند که در جهتی باشد که بالون قرار است به آن سمت برود.
—------------—
ما از آمریکا حرکت کردیم و 29 ساعت بعد، در ایرلند فرود آمدیم. ما اولین افرادی بودیم که توانسته بودیم با یک بالون از اقیانوس اطلس عبور کنیم. فقط یک مشکل وجود داشت؛ این که چگونه فرود بیاییم.
تعدادی مخزن سوخت داشتیم که هنوز پُر بودند و فرود آمدن با آن ها بسیار خطرناک بود.
تصمیم گرفتیم که به آرامی پایین بیاییم و آن مخزن ها را در یک مزرعه بیندازیم.
و بعد از انجام این کار خیلی سبک شدیم به به همین دلیل چندبار در آن مزرعه به این طرف و آن طرف پرتاب شدیم و سپس ناگهان بی آن که کنترلی روی حرکت بالون داشته باشیم، در آسمان اوج گرفتیم.
پِر گفت: بیا در ساحل فرود بیاییم تا به کسی آسیب نزنیم.
ما در یک مه غلیظ فرو رفتیم و ساحل را از دست دادیم و از روی آن عبور کردیم.
—------------
دریا بسیار سیاه و طولانی به نظر می رسید. اگر با بالون در دریا فرود می آمدیم، ممکن بود غرق شویم. من در تلاش بودم تا جلیقه ی نجات را به تن کنم که ناگهان پِر از ارتفاع حدود 17 متری به داخل دریای سرد و طوفانی پرید. با کم شدن وزن او از بالون، ارتفاع بالون بیش تر از آن شد که من هم بتوانم از آن به بیرون بپرم. من تنها مانده بودم.
—---------------
تنها شده بودم و در بزرگترین بالونی که تا به حال ساخته شده، در آسمان شناور بودم. فقط برای حدود یک ساعت دیگر سوخت داشتم. وقتی سوختم تمام می شد، به داخل دریا سقوط می کردم. سعی کردم با بی سیم ارتباط برقرار کنم، ولی کار نمی کرد.
نمی دانستم چه کار کنم. می توانستم یا با چتر بیرون بپرم و یا در بالن بمانم.
به خودم گفتم تا زمانی که زنده هستم، هنوز می توانم کاری انجام دهم. بالاخره یک اتفاقی خواهد افتاد.
واقعا هم همین طور شد. وقتی بالون در حال پایین آمدن و نزدیک شدن به سطح دریا بود، از میان ابرها خارج شدم و یک هلیکوپتر را دیدم. آن ها در جست و جوی من بودند.
من نجات یافته بودم.
—------------—
تمامی این سفر، تجربه ای خارق العاده بود. درس های زیادی یادگرفتم: فهمیدم که اگر می خواهید کاری را انجام دهید، فقط کافی نیست که دست به کار شوید بلکه، باید خودتان را به خوبی آماده کنید، به خودتان ایمان داشته باشید، به یکدیگر کمک کنید و هرگز تسلیم نشوید.
—-------------
از تمام این درس ها می توان در زندگی هم استفاده کرد. لازم نیست حتما یک شرکت بزرگ داشته باشید، با یک بالون پرواز کنید، یا رکورد سرعت را با یک قایق بشکنید تا بتوانید درس هایی که من آموخته ام را یاد بگیرید و از آن ها استفاده کنید.
—------—
هدفتان هر چه که باشد، هرگز موفق نخواهید شد به آن برسید، مگر آن که بر ترس هایتان غلبه کنید و به پرواز درآیید.

درس های زندگی #ریچارد_برانسون
کارآفرین و سرمایه‌گذار بریتانیایی رئیس و بنیان گذار گروه شرکت‌های ویرجین

  • ۰ نظر
  • ۱۷ شهریور ۹۶ ، ۱۳:۴۳
  • الهام رضوانی گیل کلائی (اندیشه خلاق)

نام کتاب: قصه های امیر علی
نام نویسنده: امیر علی نبویان

برای معرفی بیشتر کتاب به لینک زیر مراجعه گردد..

کلیک کنید

  • الهام رضوانی گیل کلائی (اندیشه خلاق)

هزار و یک اسم داری و من از آن همه اسم «لطیف» تو را دوست تر دارم که یاد ابر و ابریشم و عشق می افتم. خوب یادم هست از بهشت که آمدم، تنم از نور بود و پر و بالم از نسیم. بس که لطیف بودم، توی مشت دنیا جا نمی شدم. اما زمین تیره بود، کدر بود، سفت بود و سخت. دامنم به سختی اش گرفت ودستم به تیرگی اش آغشته شد. و من هر روز قطره قطره تیره تر شدم و ذره ذره سخت تر.

من سنگ شدم و سد و دیوار. دیگر نور از من نمی گذرد، دیگر آب از من عبور نمی کند، روح در من روان نیست و جان جریان ندارد.
حالا تنها یادگاری ام از بهشت و از لطافتش، چند قطره اشک است که گوشه ی دلم پنهانش کرده ام، گریه نمی کنم تا تمام نشود، می ترسم بعد از آن از چشم هایم سنگ ریزه ببارد.
یا لطیف! این رسم دنیاست که اشک، سنگ ریزه شود و روح، سنگ و صخره؟ این رسم دنیاست که شیشه ها بشکند و دل های نازک شرحه شرحه شود؟ 
وقتی تیره ایم، وقتی سراپا کدریم به چشم می آییم و دیده می شویم، اما لطافت هر چیز که از حد بگذرد، ناپدید می شود.
یا لطیف! کاشکی دوباره، تنها مشتی از لطافتت را به من می بخشیدی تا من می چکدیم و می وزیدم و ناپدید می شدم، مثل هوا که ناپدید است، مثل خودت که ناپیدایی ...

یا لطیف! مشتی، تنها مشتی از لطافتت را به من ببخش ...

 

"عرفان نظر آهاری"

 

از کتاب: در سینه ات نهنگی می تپد

  • ۰ نظر
  • ۲۵ شهریور ۹۴ ، ۱۱:۵۹
  • الهام رضوانی گیل کلائی (اندیشه خلاق)

توانایی جستجو در گوگل نه یک استعداد ذاتی است و نه مجموعه ای از قوانین صرفا ساختاریافته و اکتسابی، بلکه هنریست در ترکیب این قوانین. از طرفی یک مهندس صنایع، کار فکری می کند، اما کارمند نیست. مهندسی می کند، اما فقط مهندس نیست. مدیریت می کند، اما فقط مدیر نیست. مهندس صنایع کارآفرین است و مهندسی صنایع، خلاقیت و نوآوری. مهندسی صنایع علمی است که باید آن را هنرمندانه بکار گرفت، فنی است که باید آن را با ذوق در آمیخت و هنریست که باید آن را علمی آموخت.

 این کتاب هنر گوگل را با هنر مهندسی صنایع ترکیب می­کند.

نام کتاب: کاربرد گوگل و کتابخانه دیجیتال در مهندسی صنایع

نام نویسنده: ابوالفضل کاظمی، علی‌رضا مجیدیان

توضیحات: چاپ اول 1389

ناشر: جهاد دانشگاهی (دانشگاه صنعتی امیرکبیر) (انتشارات)

موضوع: گوگل، مهندسی صنایع، منابع شبکه کامپیوتری، راهنماها

شابک: 9789642100937

تعداد صفحه: 246

 

لینک خرید..

  • ۰ نظر
  • ۲۰ شهریور ۹۴ ، ۱۲:۴۹
  • الهام رضوانی گیل کلائی (اندیشه خلاق)

می گویند شخصی نزد پزشک رفت و از او خواست معاینه اش کند و ببینید آیا مانند پدرش صد سال عمر خواهد کرد یا خیر. پزشک پس از معاینه پرسید :

چند سال دارید؟ مرد پاسخ داد : 50 سال

پزشک : به مسافرت و گردش و یا ورزش علاقمندید؟

مرد : نه به هیچ وجه.

پزشک :  اهل مطالعه هستید؟

مرد : خیر.

پزشک : آیا برنامه خاص آموزشی برای آینده تان دارید؟

مرد : خیر.

پزشک : چه نقشه و برنامه ای برای خود دارید؟

مرد : چیز خاصی به ذهنم نمی رسد.

پزشک : در اینجا عصبانی می شود و به مرد می گوید : پس آقا تشریف ببرید و همین امروز بمیرید. عمر صد سال را برای چه می خواهید؟!

===============================================

و این داستان زندگی بسیاری از ماست. آن قدر که ما نگران کمیت زندگی خود هستیم، به کیفیت نمی اندیشیم.

"چقدر" عمر کردن برایمان مهم تر از "چطور" زندگی کردن است.

==================================================

  • ۱ نظر
  • ۰۸ فروردين ۹۴ ، ۲۰:۰۳
  • الهام رضوانی گیل کلائی (اندیشه خلاق)

هر انسانی ،متاهل یا مجرد، جوان یا پیر، این نیاز عاطفی را دارد که دوستش بدارند. هرگاه این نیاز برآورده شود، ما توان بالقوه مان را می گسترانیم و در جهت خیر و نیکی در دنیا حرکت می کنیم. اما اگر ما عشقی احساس نکنیم،  فقط برای بقا مبارزه می کنیم.

پنج زبان عشق ( پنج زبان عشق مجرد ها)

نویسنده : گری چاپمن

مترجم : سیمین موحد

چاپ اول

1385

شما می توانید طعم عشق واقعی را بچشید!

به اعتقاد دکتر گری چاپمن ، شما یک نیاز خدادادی برای عشقی کامل و بدون شرط دارید. اما تا زمانی که قادر نباشید با زبان صحیح عشق صحبت کنید ، نمی توانید آن را بیان کنید ، یا دریافتش نمایید. پنج زبان عشق برای مجردها به شما نشان می دهد که چگونه اشخاص مختلف عشق را به طرق گوناگونی اظهار می کنند. در حقیقت ، پنج زبان اصلی عشق وجود دارد:
وقت گذاشتن برای یکدیگر ، کلام تائیدآمیز ، هدیه دادن ، خدمت کردن و تماس فیزیکی .

این اصول ثابت شده ی برقراری ارتباط و ذریافت عشق بدون شرط می تواند در تمامی روابط شما مانند دوستی ، همکاری ، همکلاسی یا هم اتاقی اعمال شود.
مجردها ، لذت اظهار عشق و احساس معشوق واقعی بودن را کشف کنید.

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

لینک بخشی از کتاب : کلیک کنید

لینک خرید اینترنتی کتاب : کلیک کنید

  • ۰ نظر
  • ۲۲ اسفند ۹۳ ، ۱۱:۴۵
  • الهام رضوانی گیل کلائی (اندیشه خلاق)

زندگی یعنی پژوهش و فهمیدن چیزی جدید.

"استاد دکتر سید محمود حسابی"

مطالعه زندگینامه پرفسور حسابی بسیار بسیار بسیار آموزنده و قابل تامل است. و در هر عصر و دوره ای قابل درک است.

ضمن توصیه به مطالعه کتاب ارزشمند استاد عشق

به نظر میرسد اندکی تامل در مطالب این کتاب فاخر خالی از لطف نباشد.

  • الهام رضوانی گیل کلائی (اندیشه خلاق)
آنچه یافت می نشود،آنم آرزوست.

مومن به آنچه خدایم می گوید....

سلام به همه دوستان بزرگوار

سالها قبل نوشتن در این وبلاگ را شروع کردم. قطعا ایرادتی داره، نوشته ها پخته نیست و بعضی چیزا ممکن دیدگاه صد در صدی این روزای من نباشه.. اما ترجیح میدم فعلا همینجا ثبت باشه.. 1402.04.21

آدرس ایمیل ویژه خوانندگان وبلاگ :
andishekhalagh128@Gmail.com


"سپاس از همراهی شما"

آخرین نظرات