چیده مان واژه 46 - سفر باید کرد
در این شهر بخت خویش چه با لبخند چه با اشک عمر میگذرد...
نه دریایی است طغیان گر و نه رودی جاری و رونده...
عمر قطره ای است بی قرار وصال...
عمر سفری است برای رسیدن به مقصد ...
و مسافرانش روح و جسم...
با همه مانع ها و گذرها عمر میگذرد ...
و ما در این سفر پر فراز و نشیب به مقصدی خواهیم رسید...
اما آیا سر منزل مقصود در همین طی طریق ما هست یا نه؟
باید سفر کرد و خود را به مقصدی رساند که برای رسیدن به آن آماده ای...
کوله ات را پر کن از هر آنچه که در مقصد برایت آرامش می آورد..
سفر باید کرد... و به مقصد اندیشید... ما مسافران دائم السفر هستیم..
سفر از تلخی به خوشی ها...
از رنج ها به شادی ها...
از تنهایی ها به وصال...
ما خواهیم رسید... و مقصد برای ما تزیین میشود...
این که در آن مقصد لبخند ببینیم یا چهره ای فروگرفته... کوله بار ماست که مشخص می کند...
سفر باید کرد....
"یادداشت های ناتمام ، الف - ر"